92/6/5
6:55 ع
دختران و پسران دیروز؛ زوج های امروز
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که بعد از عقد، احساس کنید همسرتان گاهی شبیه یک دختربچه یا پسربچه رفتار می کند. دنیای مجردی خود را به زندگی متاهلی ترجیح می دهد و درست مثل یک نوجوان سمج، برای حفظ رویه قبلی زندگی اش پافشاری می کند. طوری که انگار ازدواج چیزی به زندگی او اضافه نکرده است؛ با دوستانش به اندازه سابق رفت و آمد می کند، شما را در مقابل فامیل و در مهمانی های رسمی تنها می گذارد و تلاشی برای تبدیل شدن به یک «زوج» از خود نشان نمی دهد.
حقیقت این است که این اتفاق تقریباً برای همه افراد ممکن است رخ بدهد ولی کم یا زیاد آن بستگی به خود افراد و میزان درک و شناختشان از دنیای تاهل دارد. کسانی که در یک خانواده پر جمعیت زندگی می کنند و از قضا جزو بچه های آخر هم هستند در این زمینه تجربه های زیادی دارند. آنها خواهر و برادران متاهل خود را دیده اند و می دانند که زندگی بعد از تاهل تفاوت های عمده ای با زندگی دوران تجرد دارد. آن ها حتی ممکن است با مشاهده دقیق زوج های اطرافشان به این نتیجه مهم برسند که دختران و پسران دیروز زنان و شوهران امروزند و این اصل ساده ای است که نشان می دهد چقدر در کنار آمدن با ازدواج موفق عمل می کنند.
بسیاری از علایق شما، ارتباط چندانی به اصول شخصیتی و اعتقادی شما ندارد؛ یعنی دلیلی ندارد که در صورت ناهماهنگ بودن این علایق، شما دو نفر به درد زندگی با هم نخورید اما حداقل می شود گفت که این مسائل باید قبل از آن که دردسر بسازند به نوعی حل شوند
مرگ عشق
ازدواج در حقیقت صرف نظر از دو نفر شدن، به معنی تغییرات اساسی در عادت های رفتاری ماست. عادت هایی که ما در زمان قبل از ازدواج داریم گاهی چندان هم جالب نیستند اما باید در بعد از ازدواج اصلاح شوند تا مشکل ساز نباشند؛ فرض کنید کسی که عادت به عطسه های بلند دارد در زمان مجردی ممکن است رفتارش را مشکل ساز نبیند و در برخوردهای اول جلوی سر و صدای اضافه را بگیرد و مؤدبانه عطسه کند، اما این عادت در این فرد باقی مانده است و در طول زمان بالاخره بروز می کند و آن وقت است که مشکل ساز می شود و ممکن است برچسب رفتار بی ادبانه و آداب معاشرت ندانستن روی او زده شود.
شاید به نظر شما این مثال خیلی پیش پا افتاده تر از آن باشد که بخواهید جدی اش بگیرید اما باور کنید گاهی همین مسائل کوچک هم می توانند مشکل ساز شوند چه رسد به عادت هایی مثل وابستگی به والدین، رفیق بازی، تنبلی، زیادخوابی، بددهنی و...
قلب
البته باید دقت کنید که بسیاری از علایق شما، ارتباط چندانی به اصول شخصیتی و اعتقادی شما ندارد؛ یعنی دلیلی ندارد که در صورت ناهماهنگ بودن این علایق، شما دو نفر به درد زندگی با هم نخورید اما حداقل می شود گفت که این مسائل باید قبل از آن که دردسر بسازند به نوعی حل شوند.پس بهتر است به جای این که به دنبال یک عشق رؤیایی بگردید، به موضوعاتی که چندان کم هم نیستند فکر کنید که ممکن است این عشق رمانتیک و رؤیایی را برای همیشه به یک تنفر ابدی تبدیل کند.
به آدم های دور و برتان خوب دقت کنید و تمام چیزهایی را که ممکن است روزی برای شما تبدیل به یک مشکل شوند در نظر بگیرید. برای این که چیزی از قلم نیفتد یادداشت برداری کنید و سپس در مورد مسائل به طور مشترک راه حلی برای آن بیابید. در وهله اول تغییر را از خودتان آغاز کنید. این که یک زن و یک مرد چطور باید باشند و چه رفتاری را نباید داشته باشند. بعد می توانید معیارهایتان را به مرور زمان کامل کنید و در جلسات خواستگاری با همسرتان درمیان بگذارید. تنها یادتان باشد ریزبینی و جزئی نگری را از حد نگذرانید و مسائل تغییر پذیر کوچک را زیاد بزرگ نکنید.
در ابتدای ازدواج چشمانتان را باز کنید بعد از ازدواج چشمانتان را به روی مسائل ببندید. یعنی هر چه پیش از ازدواج تلاش می کردید چشمانتان را باز کنید و موشکافانه با رفتارها و گفتارها مواجه شوید، سعی کنید پس از ازدواج بیشتر چشمانتان را به روی مسائل ببندید
راه حل
در آخر یک توصیه اساسی و آن این که این توصیه ها مربوط به پیش از ازدواج است اما زمانی که با رعایت تمام تصمیم ها ازدواجتان قطعی شد، باید به طور معکوس عمل کنید. در ابتدای ازدواج چشمانتان را باز کنید بعد از ازدواج چشمانتان را به روی مسائل ببندید. یعنی هر چه پیش از ازدواج تلاش می کردید چشمانتان را باز کنید و موشکافانه با رفتارها و گفتارها مواجه شوید، سعی کنید پس از ازدواج بیشتر چشمانتان را به روی مسائل ببندید. اما این به معنی دست کشیدن از تغییر دادن عادات بد خودتان نیست. گذشت داشته باشید و همواره برای بهتر شدن تلاش کنید.
الهه من ... میدانم مرا درگیر افکارت نمودی تا دنیایم را به ویرانه ای تبدیل کنی .. و میدانم .. هرشب زمانیکه در تنهایی و سکوتی کشنده فرو میروم .. این یاد توست که با هجومی به افکارم مرا به طوفان عشقت میکشاند .. تا همانند مرغی شکسته بال به مسلخ عشق تو آیم .. آری .... مرا درگیر خودت کن .. درگیر خودت کن تا از آن همه سوختن آرامش بگیرم .. بگذار افکارم را یاد وخاطرات تو انباشته کنند .. چشمانت را نبند ... تا من مات چشمان تو باشم .. آخر تو در وجود منی .. و با تو شبهایم رویایی شیرینند .. و بدان اخرین نقطه ی دنیا .. قله ی عشق ماست .. هر چند تو در وجود منی ... اما من به تنهایی دوریت دچارم .. پس مرا از عطر وجودت تهی مساز .. ای خالق رویا های شیرینم ...