92/6/5
6:38 ع
خوان هفتم ازدواج
کسی منکر اهمیت سلامت جسمانی در موفقیت ازدواج نمی شود اما شاید مهم تر از آن، سلامت روانی باشد که نه تنها هیچ معیاری قبل از ازدواج برای سنجیدن آن وجود ندارد، بلکه اگر زیاد در این مورد کنکاش کنید به احتمال زیاد به وسواس و بهانه تراشی متهم می شوید و حتی ممکن است طرف مقابل تان دلخور شده و قید ازدواج با شما را بزند! اما حتی این عواقب ناخوشایند هم دلیل نمی شود که خوان هفتم را سرسری بگیرید و چشم بسته وارد زندگی مشترکی شوید که ممکن است یک پای آن لنگ باشد.
کمتر کسی می داند که گاهی اوقات آنچه به عنوان جسارت و ماجراجویی در یک جوان تلقی می شود ممکن است نمودی از اختلال شخصیت ضد اجتماعی باشد و در مقابل آنچه به عنوان سادگی و خجالت در یک دختر جوان به نظر می رسد امکان دارد تظاهری از هوش مرزی یا اختلال شخصیت اسکیزوئید باشد
دکتر فرید فدایی، روانپزشکی است که سال ها روی اختلالات شخصیتی کار کرده است. او درباره تاثیر اختلالات روانی و نقشی که در بهم زدن یک زندگی زناشویی دارند می گوید: «نقص و بیماری جسمی به این دلیل که ظاهری آشکار دارند از چشمها پنهان نمی مانند. حتی برای بیماری های جسمی که ظاهر آشکار ندارند، آزمایش هایی در نظر گرفته شده است و امروز به شناسایی بیماری های ژنتیک در شریک زندگی آینده اهمیت می دهند.
اما آنچه در این میان اهمیت بیشتری دارد و به آن توجهی نمی شود، اختلالات روانی است که متأسفانه نادیده می ماند. گاهی دخترها و پسرهای جوان به این تصور که مشکلات رفتاری بعد از ازدواج رفع می شوند و یا می توان آن ها را تغییر داد از آن می گذرند که این کار خطرناک است.
مثلا کمتر کسی می داند که گاهی اوقات آنچه به عنوان جسارت و ماجراجویی در یک جوان تلقی می شود ممکن است نمودی از اختلال شخصیت ضد اجتماعی باشد و در مقابل آنچه به عنوان سادگی و خجالت در یک دختر جوان به نظر می رسد امکان دارد تظاهری از هوش مرزی یا اختلال شخصیت اسکیزوئید باشد.
توجه زیاد به ظاهر و تمایل به جلب توجه ممکن است جنبه ای از اختلال شخصیت هیستریانیک را در یک دختر یا پسر جوان باشد و دلباختگی شدید و عشق با نخستین نگاه می تواند بخشی از اختلال شخصیت مرزی را تشکیل دهد. توجه اغراق آمیز به جزئیات و صرفه جویی غیر عادی شاید از نشانه های شخصیت وسواسی- اجباری، باشد.
پارانوئیدها معمولا به اطرافیان سوءظن دارند برای همین دوستان صمیمی ندارند. یعنی اصلا به کسی اعتماد نمیکنند که بخواهند با او دوست شوند. رازشان را به کسی نمیگویند که مبادا کسی علیه خودشان از آنها استفاده کند. فکر میکنند هیچکس چشم دیدن آنها را ندارد و همه چوب لای چرخ آنها میگذارند.
بر این عقیدهاند که اگر دوستان و اطرافیان به او حسودی نمیکردند الان حتما به مقام والایی رسیده بود. متاسفانه این دیدگاه گاهی در جوامع رایج میشود. بنابراین اگر تشخیص قطعی باشد، منتظر درمان باشید و حتما با پزشک و یا مشاور خانواده قبل از ازدواج مشورت کنید. هر چند این موارد متعدد است، اما همین چند نمونه نشان می دهد که بحث ویژگی های رفتاری و شخصیتی خیلی پیچیده تر از آن است که بتوان به سادگی از آن گذشت.»
اختلالات شخصیت از 18 سالگی به بعد قابل تشخیص هستند. به همین دلیل کسانی که پیش از این سن ازدواج می کنند به احتمال زیاد از مشکل همسر خود مطلع نخواهند بود. اما با شروع زندگی ناسازگاری و کشمکش هایی را می بینند که پیگیری آنها ممکن است منجر به تشخیص این اختلالات شود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد!
روانشناسان معتقدند که اختلالات شخصیتی بسیار شایع است و انواع مشخص آن در 9 درصد کل جمعیت ملاحظه می شود. یک نکته درباره اختلالات شخصیتی این است که این اختلالات از 18 سالگی به بعد قابل تشخیص هستند.
به همین دلیل کسانی که پیش از این سن ازدواج می کنند به احتمال زیاد از مشکل همسر خود مطلع نخواهند بود. اما با شروع زندگی ناسازگاری و کشمکش هایی را می بینند که پیگیری آنها ممکن است منجر به تشخیص این اختلالات شود.
جالب است بدانید که تشخیص اختلالات شخصیتی مشکل است و در بسیاری از موارد آن ناشناخته باقی می ماند. مبتلایان به اختلالات شخصیتی هم خودشان رنج می برند و هم اطرافیان را رنج می دهند.
علت ناشناخته ماندن این وضعیت در درجه اول، عدم پذیرش و ناآگاهی فرد نسبت به مشکل شخصیتی خود است.
خیلی اوقات اطرافیان هم در ابتدا اهمیت چندانی به مشکلات شخصیتی او نمی دهند ولی زمانی که برای مدتی بیش از چند روز با او سر و کار داشتند، وضع را تحمل ناپذیر می یابند.
البته باید به یک نکته توجه داشته باشید. ممکن است شما رگههایی از اختلال شخصیت را در روابط با افراد ببینید ولی لزوما آنها بیمار تلقی نمیشوند یعنی در روابط اجتماعی خیلی مسالهساز نیست اما وقتی به بیماری تبدیل شود فاجعه است و باید درمان شود.
بعد از جلسات خواستگاری، وقتی تقریبا تصمیمتان قطعی شد، با یک روانشناس مشورت کنید و در صورت لزوم با همسر آینده تان یکی دو جلسه مشاوره داشته باشید. احتمالا بزرگترهایتان کمی نسبت به این کار بدبین باشند اما لازم نیست حرفی از اختلال روانی بزنید تا کار را از این بدتر کنید
دردی که درمان ندارد
دکتر ایرج انصاری، مشاور امور خانواده هم هشدارهای دیگری برای شما دارد: «اشکالات شخصیتی در صورتی که مورد توجه قرار نگیرند و درمان نشده باقی بمانند با گذشت زمان کاهش نمی یابند، بلکه تشدید می شوند. با توجه به این که خیلی از مشکلات زندگی زناشویی ناشی از این صفات و اختلالات شخصیتی است شناخت آنها ضروری به نظر می رسد.
اعتیاد، خشونت و پرخاشگری بزهکاری، بی توجهی به مسؤولیت های زناشویی، ولخرجی های فراتر از درآمد، بی توجهی به واقعیات و غرق بودن در رویاها، پرداخت صرف به ظاهر و اهمیت ندادن به عمق باطن مسایل، بدبینی به همسر، خود شیفتگی، گوشه گیری. وابستگی شدید به والدین که عمده شکایات زوجها را تشکیل می دهد و... همه می تواند نشان دهنده یکی از اشکال اختلال شخصیت در شریک زندگی باشد.»
راه حل چیست؟
همانطور که در آزمایش های خونی و ژنتیکی و غیره به یک متخصص امور پزشکی مراجعه می کنید، تشخیص مشکلات روانی را هم باید به متخصص آن بسپارید. مطمئن باشید شما هر قدر هم که درباره انواع و اقسام اختلال های پنهان شحصیتی مطالعه کنید، باز از یک متخصص با تجربه که موارد بیشماری از این بیماری را دیده است اطلاعات کمتری دارید و حتی ممکن است گاهی یک ویژگی اخلاقی و عادت رفتاری را به شکل اشتباهی تعبیر کنید و برچسب بدی به طرف مقابلتان بچسبانید.
بنابراین توصیه می کنیم که بعد از جلسات خواستگاری، وقتی خانواده ها به هم نزدیک تر شدند و تقریبا تصمیمتان برای انتخاب قطعی بود، با یک روانشناس مشورت کنید و در صورت لزوم با همسر آینده تان یکی دو جلسه مشاوره داشته باشید. احتمالا بزرگترهایتان کمی نسبت به این کار بدبین باشند و آن را غیرضروری بدانند. بنابراین لازم نیست حرفی از بیماری و اختلال روانی بزنید تا کار را از این بدتر کنید.
کافیست بگویید که می خواهید نظر یک مشاور باتجربه را هم درباره تناسب اخلاقی خود بپرسید. به هر حال دست به عصا راه رفتن در چنین مواردی خیلی بهتر از یک عمر حسرت و پشیمانی است!
الهه من ... میدانم مرا درگیر افکارت نمودی تا دنیایم را به ویرانه ای تبدیل کنی .. و میدانم .. هرشب زمانیکه در تنهایی و سکوتی کشنده فرو میروم .. این یاد توست که با هجومی به افکارم مرا به طوفان عشقت میکشاند .. تا همانند مرغی شکسته بال به مسلخ عشق تو آیم .. آری .... مرا درگیر خودت کن .. درگیر خودت کن تا از آن همه سوختن آرامش بگیرم .. بگذار افکارم را یاد وخاطرات تو انباشته کنند .. چشمانت را نبند ... تا من مات چشمان تو باشم .. آخر تو در وجود منی .. و با تو شبهایم رویایی شیرینند .. و بدان اخرین نقطه ی دنیا .. قله ی عشق ماست .. هر چند تو در وجود منی ... اما من به تنهایی دوریت دچارم .. پس مرا از عطر وجودت تهی مساز .. ای خالق رویا های شیرینم ...