92/6/5
6:46 ع
چه کسی مرا خوشبخت می کند؟
موضوعی که به طور وسیع در زمینه انتخاب همسر نادیده گرفته شده است مربوط به نقش و تاثیر باورهای شخصی در فرایند انتخاب همسر میباشد. از بررسی سوابق موجود در زمینه نقش باورها در انتخاب همسر، لارسن، 9 باور غیرمنطقی که افراد اغلب درباره انتخاب همسر دارند را بیان کرده است. اگر در انتخاب همسر این اهداف را دنبال می کنید. سعی کنید در مورد باور ها و نگرش های خود تجدید نظر نمایید.
چه کسی مرا خوشبخت می کند؟
موضوعی که به طور وسیع در زمینه انتخاب همسر نادیده گرفته شده است مربوط به نقش و تاثیر باورهای شخصی در فرایند انتخاب همسر میباشد. از بررسی سوابق موجود در زمینه نقش باورها در انتخاب همسر، لارسن، 9 باور غیرمنطقی که افراد اغلب درباره انتخاب همسر دارند را بیان کرده است. اگر در انتخاب همسر این اهداف را دنبال می کنید. سعی کنید در مورد باور ها و نگرش های خود تجدید نظر نمایید.
1- به دنبال نیمه گمشده:
شخصی که دارای این عقیده است گمان میکند که تنها یک نفر در دنیا برای ازدواج با او مناسب است. این تفکر بسیار شبیه این عقیده است که ما در دنیا همزاد و یا نیمه دومی داریم که با ازدواج با او همه چیز به تکامل میرسد. این افکار غالباً غیرمنطقی هستند، چرا که به این طریق افراد پذیرای ناهماهنگی ها نخواهند بود و به قضایا به صورتی کمال گرایانه می نگرند. و فکر می کنند که همسرشان باید از تمام زوایا شبیه باشد.
2- همسر کامل:
اعتقاد به این تفکر که «تا زمانی که فرد کامل برای زندگی پیدا نکنم، نباید ازدواج کنم.» کسی که این اعتقاد را داشته باشد شاید برای تصمیم گرفتن برای ازدواج دچار محدودیت شود چرا که هیچ فردی کامل نیست و شاید برای پیدا کردن چنین فردی باید زمانی طولانی صرف شود.
ما در دنیا همزاد و یا نیمه دومی داریم که با ازدواج با او همه چیز به تکامل میرسد. این افکار غالباً غیرمنطقی هستند، چرا که به این طریق افراد پذیرای ناهماهنگی ها نخواهند بود
3- تکامل خود:
کسی که اینگونه فکر میکند و میگوید: «تا زمانی که نتوانم به خودم به عنوان یک همسر اعتماد کنم، نباید ازدواج کنم.» این اعتقاد نیز محدود کننده و غیرمنطقی است از آن جهت که هیچکس کامل نیست و احساس کامل بودن به عنوان یک همسر را نخواهد داشت.
4- ارتباط کامل:
صاحب این عقیده این چنین میاندیشد: «ما باید قبل از ازدواج ثابت کنیم که ارتباط موثری خواهیم داشت.» توجه به فاکتورهای پیشبینی کننده پیش از ازدواج بسیار عاقلانه است. مانند ارتباط خوب و مهارتهای حل مشکل و تشابه و همانندی ارزشها و عقاید جستجوی چنین ارتباطی و چنین همسری که این مهارتها و قابلیتها را داشته باشد عاقلانه است، با این وجود، از آنجا که موفقیت در ازدواج را نمیتوان تضمین کرد، برای کم کردن محدودیت این تفکر میتوان اینگونه اندیشید که هیچ راهی برای تضمین خوشبختی پیش از ازدواج میسر نمیباشد.
5- تلاش بیشتر:
این اعتقاد با این تفکر شکل میگیرد که من با هر کسی که برای ازدواج انتخاب میکنم خوشبخت خواهم شد به شرط آنکه به قدر کافی تلاش کنم. تلاش زوجین برای حل مشکلات و موثر ساختن یک ازدواج، دو فرد بالغ و متفکر را میطلبد. از آنجا که هر کسی آنقدر متمایل به حل مشکلات نخواهد بود، بنابراین کمی دقت در انتخاب همسر در ابتدا ضروری به نظر میرسد. تا با انتخابی مطلوب تر بتوانیم از وقوع بسیاری از مشکلات پیشگیری نماییم.
6- عشق کافی است:
فرد دارای این عقیده شاید چنین بگوید: «عاشق کسی شدن برای من دلیل کافی برای ازدواج است.» در واقع اشخاص کمی هستند که ازدواج را بدون عشق تصور کنند. اگر عشق به عنوان تنها معیار در نظر گرفته شود، سایر تواناییهای اساسی فردی و بین فردی از نظر دور خواهد ماند.عشق لازم است اما کافی نیست آنهم نه عشقی که در ابتدای کار بر اساس احساسات و ظواهر امر صورت می گیرد بلکه علاقه ای که پس از شناخت و احساس هماهنگی ایجاد می شود.
7- فرد مکمل و تضاد:
در این نگرش شخص اینگونه میاندیشد: «من باید با کسی ازدواج کنم که خصوصیات شخصیتی او متضاد با خصوصیات من باشد.» اگر چه تفکر رایج مبنی بر آنکه افراد با خصوصیات کاملاً متفاوت میتوانند کامل کننده ضعفها و قوتهای یکدیگر باشند، اما فاکتورهای پیشبینی کننده موفقیت در ازدواج نشان میدهند که قویترین عامل خوشبختی، همانندی در ارزشها، نگرشها و خصوصیات شخصی است.
8- انتخاب باید آسان باشد:
این عقیده که انتخاب یک همسر باید ساده باشد و این انتخاب حامل یک شانس و یا اتفاق است. بنابراین فرد شاید تصور کند که برای انتخاب همسر به جای عمل کردن باید در انتظار یک اتفاق بماندتا حدی اشتباه است. چنین فردی در انتظار شانسی برای دیدار و عشق در اولین نگاه است!و معتقد است ازدواج هندوانه سر بسته است و هیچ کس از نتیجه آن مطلع نیست. در صورتی که برای داشتن یک ازدواج موثر و موفق باید تلاش کرد و شناخت لازم را در مسیری معتدل و روشن به دست آورد.
بانوی شرقی همراه با اضافات
92/6/5
6:45 ع
سؤال و جواب های خواستگاری
گفتگوی کوتاه روز خواستگاری، با تمام خلاصه بودنش شاید مهم ترین گفتگویی باشد که می تواند در یک ازدواج سنتی سرنخ های زیادی را به شما بدهد. اطلاعاتی که اگر کمی هوشیار باشید، ممکن است در همان جلسات اولیه میزان تشابه و تناسب شما را نشان دهد و تکلیف شما را با انتخابتان روشن کند.
در قسمت های قبل مواردی را درباره شیوه صحبت در روز خواستگاری با هم مرور کردیم که توضیح مفصل آنها را می توانید اینجا و اینجا بخوانید. در این قسمت هم با جزئیات مهمی در سؤال پرسیدن آشنا خواهید شد.
- آگاهی از نحوه برخورد فرد با مسائل زندگی، خانواده و دوستان از راه های شناخت شخصیت فرد به حساب می آید.
- نوع سؤال پرسیدن، چگونگی جواب دادن و نحوه بیان فارغ از محتوا می تواند نشان دهنده شخصیت فرد باشد.
- سؤالات شما به طور غیرمستقیم نشان دهنده ایده ها و تفکرات شماست. دقت در سؤالاتی که از او می کنید و سؤالاتی که از شما می پرسد شما را در شناخت بهتر کمک می کند.
- به جواب ها خیلی دقت کنید مثلا کسی که در جواب سؤال «آیا گذشته خوبی داشته اید؟» استفاده بهینه از لحظات عمر را در تمام ابعاد مد نظر قرار بدهد، با کسی که فقط از نظر اقتصادی و خوش بودن گذشته را خوب می داند، خیلی فرق می کند. همچنین چگونگی برخورد او با سؤال یا برداشت شما، نشان دهنده نوع بینش و صفات شخصیتی اوست.
- در سؤال و جواب علاوه بر اینکه به جواب هایش توجه می کنید، به موضوع و ترتیب سؤالات و حتی تأکیدش روی بعضی از آن ها نیز دقت کنید؛ زیرا همه این ها با هم نشان دهنده ایده ها و تفکرات اوست و از همین جا می توانید اولویت ها و حساسیت های او را دریابید.
در جلسات اول به معرفی کامل؛ یعنی اطلاعات اجمالی در مورد خودتان (تحصیلات، شعل، روحیات و عقاید) و موضوعات کلی یعنی هدف از ازدواج، انتظار از همسر آینده، برنامه آینده زندگی و خصوصیات بارز شخصیتی بپردازید و در جلسات بعد به تفصیل بیشتر و موضات جزئی تر
موضوع سوالات
- در مورد مسائلی که در زندگی مشترک برای شما پیش می آید و برایتان اهمیت دارد، از قبیل روابط شما با خانواده او یا برعکس سؤال کنید.
- در مورد بعضی موضوعات نظر فرد و خانواده او را با هم مقایسه کنید.
- حرف هایتان را واضح و روشن بگویید، طوری که او منظورتان را متوجه شود و بتواند درست تصمیم گیری کند.
- چنانچه در مورد خواسته هایی که برای شما نقش اساسی و محوری دارد با طرف مقابل به تفاهم نرسیدید یا با خواسته های او نتوانستید کنار بیایید، گفتگو را ادامه ندهید.
- در جلسات اول به معرفی کامل؛ یعنی اطلاعات اجمالی در مورد خودتان (تحصیلات، شعل، روحیات و عقاید) و موضوعات کلی یعنی هدف از ازدواج، انتظار از همسر آینده، برنامه آینده زندگی و خصوصیات بارز شخصیتی بپردازید و در جلسات بعد به تفصیل بیشتر و موضات جزئی تر.
- هدف هایی که برای زندگی آینده خود در نظر دارید و نمی توانید بعد از ازدواج از آن دست بکشید، باید در جلسات اول خواستگار با فرد مقابلتان در میان بگذارید.
- از خانواده تان بخواهید در زمانی که شما خصوصی گفتگو می کنید آن ها هم راجع به موضوعاتی چون (معرفی خود، محل سکونت فعلی و قبلی، اصالت، شغل، آداب و رسوم) گفتگو کنند و سعی کنند تا بحث به حاشیه کشیده نشود.
- مسائل اعتقادی و مذهبی، صفات شخصیتی، خصوصیات اخلاقی فردی و خصوصیات اخلاقی خانوادگی مواردی است که حتما باید درباره آنها سؤال بپرسید. البته نباید انتظار داشته باشید همه این موارد را در همان جلسه اول بفهمید و با یک جلسه خواستگاری همه ویژگی های طرف مقابلتان را کشف کنید. این کار نیاز به زمان دارد.
بنابراین بر اساس اولویت هایتان در جلسه اول به این موضوعات بپردازید و بقیه را به جلسات بعدی موکول کنید. همچنین می توانید در اولین جلسه گفتگو، مهم ترین سؤالات خود را در هر کدام از این حوزه ها بپرسید و سؤالاتی که در هر حوزه در درجات بعدی اهمیت قرار دارند، به گفتگوهای بعدی تان موکول کنید.
در قسمت های بعد، سؤالات مهمی را که در حوزه های مسائل اعتقادی و مذهبی، صفات شخصیتی، خصوصیات اخلاقی فردی و خصوصیات اخلاقی خانوادگی باید بپرسید، با هم مرور می کنیم. برای خواندن این مطالب به اینجا و اینجا مراجعه کنید.
92/6/5
6:38 ع
خوان هفتم ازدواج
کسی منکر اهمیت سلامت جسمانی در موفقیت ازدواج نمی شود اما شاید مهم تر از آن، سلامت روانی باشد که نه تنها هیچ معیاری قبل از ازدواج برای سنجیدن آن وجود ندارد، بلکه اگر زیاد در این مورد کنکاش کنید به احتمال زیاد به وسواس و بهانه تراشی متهم می شوید و حتی ممکن است طرف مقابل تان دلخور شده و قید ازدواج با شما را بزند! اما حتی این عواقب ناخوشایند هم دلیل نمی شود که خوان هفتم را سرسری بگیرید و چشم بسته وارد زندگی مشترکی شوید که ممکن است یک پای آن لنگ باشد.
کمتر کسی می داند که گاهی اوقات آنچه به عنوان جسارت و ماجراجویی در یک جوان تلقی می شود ممکن است نمودی از اختلال شخصیت ضد اجتماعی باشد و در مقابل آنچه به عنوان سادگی و خجالت در یک دختر جوان به نظر می رسد امکان دارد تظاهری از هوش مرزی یا اختلال شخصیت اسکیزوئید باشد
دکتر فرید فدایی، روانپزشکی است که سال ها روی اختلالات شخصیتی کار کرده است. او درباره تاثیر اختلالات روانی و نقشی که در بهم زدن یک زندگی زناشویی دارند می گوید: «نقص و بیماری جسمی به این دلیل که ظاهری آشکار دارند از چشمها پنهان نمی مانند. حتی برای بیماری های جسمی که ظاهر آشکار ندارند، آزمایش هایی در نظر گرفته شده است و امروز به شناسایی بیماری های ژنتیک در شریک زندگی آینده اهمیت می دهند.
اما آنچه در این میان اهمیت بیشتری دارد و به آن توجهی نمی شود، اختلالات روانی است که متأسفانه نادیده می ماند. گاهی دخترها و پسرهای جوان به این تصور که مشکلات رفتاری بعد از ازدواج رفع می شوند و یا می توان آن ها را تغییر داد از آن می گذرند که این کار خطرناک است.
مثلا کمتر کسی می داند که گاهی اوقات آنچه به عنوان جسارت و ماجراجویی در یک جوان تلقی می شود ممکن است نمودی از اختلال شخصیت ضد اجتماعی باشد و در مقابل آنچه به عنوان سادگی و خجالت در یک دختر جوان به نظر می رسد امکان دارد تظاهری از هوش مرزی یا اختلال شخصیت اسکیزوئید باشد.
توجه زیاد به ظاهر و تمایل به جلب توجه ممکن است جنبه ای از اختلال شخصیت هیستریانیک را در یک دختر یا پسر جوان باشد و دلباختگی شدید و عشق با نخستین نگاه می تواند بخشی از اختلال شخصیت مرزی را تشکیل دهد. توجه اغراق آمیز به جزئیات و صرفه جویی غیر عادی شاید از نشانه های شخصیت وسواسی- اجباری، باشد.
پارانوئیدها معمولا به اطرافیان سوءظن دارند برای همین دوستان صمیمی ندارند. یعنی اصلا به کسی اعتماد نمیکنند که بخواهند با او دوست شوند. رازشان را به کسی نمیگویند که مبادا کسی علیه خودشان از آنها استفاده کند. فکر میکنند هیچکس چشم دیدن آنها را ندارد و همه چوب لای چرخ آنها میگذارند.
بر این عقیدهاند که اگر دوستان و اطرافیان به او حسودی نمیکردند الان حتما به مقام والایی رسیده بود. متاسفانه این دیدگاه گاهی در جوامع رایج میشود. بنابراین اگر تشخیص قطعی باشد، منتظر درمان باشید و حتما با پزشک و یا مشاور خانواده قبل از ازدواج مشورت کنید. هر چند این موارد متعدد است، اما همین چند نمونه نشان می دهد که بحث ویژگی های رفتاری و شخصیتی خیلی پیچیده تر از آن است که بتوان به سادگی از آن گذشت.»
اختلالات شخصیت از 18 سالگی به بعد قابل تشخیص هستند. به همین دلیل کسانی که پیش از این سن ازدواج می کنند به احتمال زیاد از مشکل همسر خود مطلع نخواهند بود. اما با شروع زندگی ناسازگاری و کشمکش هایی را می بینند که پیگیری آنها ممکن است منجر به تشخیص این اختلالات شود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد!
روانشناسان معتقدند که اختلالات شخصیتی بسیار شایع است و انواع مشخص آن در 9 درصد کل جمعیت ملاحظه می شود. یک نکته درباره اختلالات شخصیتی این است که این اختلالات از 18 سالگی به بعد قابل تشخیص هستند.
به همین دلیل کسانی که پیش از این سن ازدواج می کنند به احتمال زیاد از مشکل همسر خود مطلع نخواهند بود. اما با شروع زندگی ناسازگاری و کشمکش هایی را می بینند که پیگیری آنها ممکن است منجر به تشخیص این اختلالات شود.
جالب است بدانید که تشخیص اختلالات شخصیتی مشکل است و در بسیاری از موارد آن ناشناخته باقی می ماند. مبتلایان به اختلالات شخصیتی هم خودشان رنج می برند و هم اطرافیان را رنج می دهند.
علت ناشناخته ماندن این وضعیت در درجه اول، عدم پذیرش و ناآگاهی فرد نسبت به مشکل شخصیتی خود است.
خیلی اوقات اطرافیان هم در ابتدا اهمیت چندانی به مشکلات شخصیتی او نمی دهند ولی زمانی که برای مدتی بیش از چند روز با او سر و کار داشتند، وضع را تحمل ناپذیر می یابند.
البته باید به یک نکته توجه داشته باشید. ممکن است شما رگههایی از اختلال شخصیت را در روابط با افراد ببینید ولی لزوما آنها بیمار تلقی نمیشوند یعنی در روابط اجتماعی خیلی مسالهساز نیست اما وقتی به بیماری تبدیل شود فاجعه است و باید درمان شود.
بعد از جلسات خواستگاری، وقتی تقریبا تصمیمتان قطعی شد، با یک روانشناس مشورت کنید و در صورت لزوم با همسر آینده تان یکی دو جلسه مشاوره داشته باشید. احتمالا بزرگترهایتان کمی نسبت به این کار بدبین باشند اما لازم نیست حرفی از اختلال روانی بزنید تا کار را از این بدتر کنید
دردی که درمان ندارد
دکتر ایرج انصاری، مشاور امور خانواده هم هشدارهای دیگری برای شما دارد: «اشکالات شخصیتی در صورتی که مورد توجه قرار نگیرند و درمان نشده باقی بمانند با گذشت زمان کاهش نمی یابند، بلکه تشدید می شوند. با توجه به این که خیلی از مشکلات زندگی زناشویی ناشی از این صفات و اختلالات شخصیتی است شناخت آنها ضروری به نظر می رسد.
اعتیاد، خشونت و پرخاشگری بزهکاری، بی توجهی به مسؤولیت های زناشویی، ولخرجی های فراتر از درآمد، بی توجهی به واقعیات و غرق بودن در رویاها، پرداخت صرف به ظاهر و اهمیت ندادن به عمق باطن مسایل، بدبینی به همسر، خود شیفتگی، گوشه گیری. وابستگی شدید به والدین که عمده شکایات زوجها را تشکیل می دهد و... همه می تواند نشان دهنده یکی از اشکال اختلال شخصیت در شریک زندگی باشد.»
راه حل چیست؟
همانطور که در آزمایش های خونی و ژنتیکی و غیره به یک متخصص امور پزشکی مراجعه می کنید، تشخیص مشکلات روانی را هم باید به متخصص آن بسپارید. مطمئن باشید شما هر قدر هم که درباره انواع و اقسام اختلال های پنهان شحصیتی مطالعه کنید، باز از یک متخصص با تجربه که موارد بیشماری از این بیماری را دیده است اطلاعات کمتری دارید و حتی ممکن است گاهی یک ویژگی اخلاقی و عادت رفتاری را به شکل اشتباهی تعبیر کنید و برچسب بدی به طرف مقابلتان بچسبانید.
بنابراین توصیه می کنیم که بعد از جلسات خواستگاری، وقتی خانواده ها به هم نزدیک تر شدند و تقریبا تصمیمتان برای انتخاب قطعی بود، با یک روانشناس مشورت کنید و در صورت لزوم با همسر آینده تان یکی دو جلسه مشاوره داشته باشید. احتمالا بزرگترهایتان کمی نسبت به این کار بدبین باشند و آن را غیرضروری بدانند. بنابراین لازم نیست حرفی از بیماری و اختلال روانی بزنید تا کار را از این بدتر کنید.
کافیست بگویید که می خواهید نظر یک مشاور باتجربه را هم درباره تناسب اخلاقی خود بپرسید. به هر حال دست به عصا راه رفتن در چنین مواردی خیلی بهتر از یک عمر حسرت و پشیمانی است!
92/6/5
11:48 ص
92/6/5
11:46 ص
با بی توجهی همسرم چه کنم؟
در مقاله قبل درباره اهمیت و ضرورت توجه به ارتباط ،علی الخصوص ارتباط زوجین با یکدیگر پرداختیم و عدم توجه و کم توجهی همسران نسبت به یکدیگر را یکی از موانع اصلی ارتباط صحیح معرفی نمودیم و به دلایلی نیز در باب این بی تفاوتی و بی توجهی اشاره نمودیم.
حال در این مقاله سعی بر آن شده است که راهکارهایی برای تقویت و بهبود کیفیت ارتباطات زناشویی و رفع این معضل ارتباطی زوجین ارائه گردد.
با توجه به دلایل مطرح شده در مقاله پیشین، می توان گفت : مشکل بی توجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر از دو اصل اساسی ذیل ناشی می شود:
- تربیت نادرست زن یا مرد
- عکس العمل و تقابل به مثل نسبت به رفتار زن یا مرد
در زمینه اصل اول که بیشتر نمود پیشگیری دارد، بایستی والدین را با اصول و شیوه های تربیتی صحیح آشنا ساخته و در این مسیررهنمون بود تا بدین طریق، فرزندان با هنر درست زیستن و مهارت حل مسئله آشنا شوند. اما در اینجا برای زوجینی که با این مسئله همسر، به لحاظی تربیتی، مشکل دارند توصیه می شود مستاصل نشوند و آگاه به این مطلب باشند که همسرشان به دلیل شرایط تربیتی نادرست مرتکب چنین رفتارهایی می شود و ذاتا این چنین نیستند؛ لذا، همسرتان با قدری تحمل و صبر شما قابل تغییر است و شما می توانید یادگیری زدایی کرده و رفتارهای جدید را به او بیاموزید، در فضای بدون تحقیر و سرزنش فقط درباره مشکل با او گفتگو کنید و به او بگویید حاضر هستید در رفع این مسئله به او کمک کنید و این ادعا را در عمل ثابت نمایید. اما در مورد اصل دوم، آگاهی از راهکارهای مواجه و حل وفصل مشکل و کاربرد آنها ضروری به نظر می رسد.
زوجین درگیر با این معضل، بهتر است تدابیر ذیل را برای رفع مشکل بین یکدیگر به کار گیرند:
- رجوع و بازنگری رفتار و نوع ارتباط خود با همسرتان را، در اولین اولویت اصلاح رابطه تان قرار دهید. بدون سوگیری و پیشداوری، به عبارتی به صورت عادلانه و منصفانه، خود و رابطه تان را با پرسش و پاسخ های از قبیل: " آیا رفتار من سبب بی توجهی همسرم شده است؟!، کدام رفتار من باعث آن شده است؟ چه موقع و در چه شرایطی آن رفتار را انجام دادم؟ عکس العمل همسرم چه بود؟ و ..." محک بزنید و نقاط ضعف و قوت خود و همسرتان را بیابید.
نکته: توصیه می شود هر یک از زوجین ابتدا به طور انفرادی، خود را در محکمه ای که در ذهن دارند، به قضاوت بنشانند و پس از یافتن ریشه مشکل و آگاهی از درجات قصور خود و همسر و نحوه واکنش هر یک از طرفین، آن را در محفلی دوستانه و بی غرضانه داوری کرده و حل نمایند.
نکته: برای کسب نتیجه مثبت، توصیه می شود: قصور و کوتاهی خود را به پای دیگری ننویسید و هر یک از طرفین شجاعانه و با جرات عیوب و کاستی خود را بپذیریند و درصدد رفع آن برآیند.
- یادتان باشد دومین اصل موفقیت، هنر شما و همسرتان در گفتگوی موثر است. رعایت نکات ذیل ضمن گفتگو ضروری است:
رجوع و بازنگری رفتار و نوع ارتباط خود با همسرتان را، در اولین اولویت اصلاح رابطه تان قرار دهید
* زمان و شیوه بیان بسیار مهم است. در یک زمان مناسب با لحن آرام به گفتگو بپردازید.
*هرگز در بیان ایرادات و اشتباهات همدیگر، از ضمیر تو استفاده نکنید. شما بهترین ضمیر خطاب در چنین مواقعی است و قدرت اثر پذیری و نفوذ کلام شما را صد برابر می کند، چرا که شما با بیان این واژه سحر آمیز، حس انتقاد و تخطئه کردن را در طرف مقابلتان ایجاد نمی کنید.
* هرگز از عباراتی استفاده نکنید که منزلت و شان شخصیتی و خانوادگی یکدیگر را زیر سوال ببرد.
* جدا از سرزنش، از مقایسه منفی و تهدید بپرهیزید.
با بی توجهی همسرم چه کنم؟
* دلخوریها، دلمشغولی های ذهنی، نیازها و خواسته هایتان را بیان کنید اما از عبارات داوری کننده، انتقاد آمیز اجتناب کنید.
*هیچ وقت یکدیگر را محکوم نکنید و مسبب بی توجهی خود قلمداد نکنید.
*صادقانه صحبت کنید و بدون هیچ رو دربایستی و با حفظ حریم و احترام، اندیشه و احساس خود را راجع به بی توجهی بیان کنید و از او نیز بخواهید چنین کند.
- از همسرتان بخواهید به شما بگوید: از نظر او کدام رفتار شما بی توجهی قلمداد می گردد و چه رفتاری انجام دهید برای او به منزله توجه و ارادت است.
- قبل از تصمیم گیری بیندیشید و به دنبال یک راه حل اساسی باشید و احساساتی اندیشه و رفتار نکنید.
- در فکر سازندگی باشید نه تخریب زندگی. برخی مواقع مشاهده می شود که یکی از زوجین برای خاتمه دادن به مسئله، سکوت اختیار کرده و یا گاهی اوضاع را متشنج می سازند و با پاک کردن صورت مسئله، مشکل را پابرجا و پایدار باقی میگذارند، زوجین عاقل سعی می کنند با کوشش و خطا راه حلی قطعی بیابند نه راه حل موقت و یا گاهی پایداری شرایط نامناسب و یا وخیمتر شدن آن.
- لجبازی نکنید و از طفره رفتن و امتناع از پذیرش قصور خود بپرهیزید .
با بی توجهی همسرم چه کنم؟
- اگر گفتههای همسرتان حقیقت داشت با کمال میل آن را بپذیرید و از عذرخواهی کردن نهراسید و به او قول دهید با کمک او و ممارست خود سعی خواهید کرد در رفتار خود بازنگری و تغییر ایجاد کنید.
- اگر طرح مسئله به صورت مستقیم ممکن نباشد با کمک فردی که امین و عاقل و ماهر است مسئله را مطرح کنید و با مشورت او و با کمک یکدیگر مشکل را حل کنید. در صورت لزوم برای مشاوره به فردی امین و کاردان مراجعه کنید.
در نهایت باید یاد آور شوم تغییر کاری است بسیار صعب و دشوار، اما اگر شما و همسرتان بخواهید پیمودن این مسیر بسیار سهل و آسان است؛ البته به دوشرط، یکی آنکه همراه و پشتیبان یکدیگر باشید، دیگر آنکه صبور و بردبار. با اجرای این دو شرط، خواهید دید که سرانجام به سود شماست و همسرتان نیز از تغییر رفتار شما استقبال خواهد کرد و آرام آرام عکس العمل منفی خود را درست خواهد نمود.
الهه من ... میدانم مرا درگیر افکارت نمودی تا دنیایم را به ویرانه ای تبدیل کنی .. و میدانم .. هرشب زمانیکه در تنهایی و سکوتی کشنده فرو میروم .. این یاد توست که با هجومی به افکارم مرا به طوفان عشقت میکشاند .. تا همانند مرغی شکسته بال به مسلخ عشق تو آیم .. آری .... مرا درگیر خودت کن .. درگیر خودت کن تا از آن همه سوختن آرامش بگیرم .. بگذار افکارم را یاد وخاطرات تو انباشته کنند .. چشمانت را نبند ... تا من مات چشمان تو باشم .. آخر تو در وجود منی .. و با تو شبهایم رویایی شیرینند .. و بدان اخرین نقطه ی دنیا .. قله ی عشق ماست .. هر چند تو در وجود منی ... اما من به تنهایی دوریت دچارم .. پس مرا از عطر وجودت تهی مساز .. ای خالق رویا های شیرینم ...