92/6/9
11:47 ص
شخصیتی افسانهای داشته باشید
آیا مایلید که شخصیتی افسانهای داشته باشید؟!
یک شخصیت سالم و افسانهای که زندگی سرشار از موفقیت و خوشبختی داشته باشد، چگونه آدمی است؟...
ممکن است برای شما تنها یک رویا باشد، اما دست برداشتن از عادتهای نادرست و اندیشههای اشتباه یک افسانه و رویا نیست. برای آن که انسان موفق و خوشبختی باشید و از تمام استعدادهای خود استفاده کنید، تنها کافی است که اراده کنید و تصمیم بگیرید. یک شخصیت سالم، در تمام جنبههای زندگیاش توانایی خلاقیت و انجام کارهای جدید را دارد و نمیتوان آن را به شغلهای خاص، موقعیتهای اجتماعی ویژه و یا تحصیلات بالایی محدود کرد. باید هنگامی که به نمونهایی این چنین برخوردید رفتارش را زیر نظر بگیرید در حالات و عاداتش دقیق شوید ببینید چه خصوصیات بارزی دارند، آیا در نهایت به نتایج که من رسیدهام، دست مییابید؟ در بررسی چند نمونة افسانهای به این نکات مهم رسیدم که آنچه در درجة اول اهمیت بود، این است که شاهد کسی بودم که همه چیز زندگی را دوست دارد. و تقریباً آمادة انجام دادن هرکاری هست.
او مشتاق زندگی بود و هر آنچه را که میخواست از زندگی طلب میکرد. پیک نیک، فیلم، کتاب، ورزش، شهر، مزرعه، حیوان، کوه و تقریباً میتوان همه چیز را دوست دارد. وقتی در کنارش بودم از آه و ناله، گله و شکایت و نق زدن و افسوس خوردن خبری نبود، اگر باران میبارید، او دوست داشت. اگر هوا گرم بود و یا در ترافیک گیر میکردیم به جای غرغر کردن، بحث خوبی را مطرح میکرد و با هم گپ میزدیم. از ظاهر و قیافة خود راضی و خشنود بود. تلاش کاذبی برای این که با آراستن معایب ظاهری خودش را بپوشاند، انجام نمیداد. سالها زندگیش را پیگیری کردم همیشه خشنود و خرسند بود و هرگز در آرزومندی به سر نمیبرد. او همانند کودکی دنیا را بدون ظواهرش پذیرفته بود و از گردش روزگار لذت میبرد.
به سادگی با شرایط روزگار سازگار است و توانایی عجیبی در پذیرفتن و لذت بردن از همه چیز را دارد. اگر از او میپرسیدم: چه چیزی را دوست نداری؟ جوابی برای من نداشت. اگر زیر باران باشد طبعش به او اجازه نمیداد که از آن بگریزد زیر آن را بسیار زیبا و اعجابانگیز میدانست و بهانهای بود برای شکر خدا و آن را جزیی از زندگی میدانست.
اگر شرایط بدی پیش میآمد مثل بیماری، سیل، زلزله و... آنها را با آغوش باز نمیپذیرفت اما از طرفی هم حاضر نبود یک لحظه وقت خود را صرف شکوه و شکایت کند. اگر وضعیت بدی باید برچیده شود، با تمام قوا برای ریشهکن کردنش تلاش میکرد.احساس گناه نمیکرد و پذیرفته بود که همة ما جایز الخطا هستیم و سعی زیادی داشت تا از رفتارهایی که او را از سازنده بودن، باز میدارد، بپرهیزد. هرگز خود را برای گذشتهها ملامت نمیکند و گریه و زاری سر نمیدهد. به این نتیجه رسیده است که پشیمان شدن از گذشته نه تنها چیزی را عوض نمیکند بلکه باعث میشود که تصویری که هر شخص از خودش در ذهن دارد، ضعیف و ناتوان شود. تنها درس عبرت گرفتن از سختیهای گذشته است که در وضعیت ما در آینده تأثیر مثبت و سازنده میگذارد. او در شرایطی که افراد عادی از کوره در میروند، تنها به لبخندی اکتفا میکند و با عوض کردن موضوع به آرامی و خونسردی از آن میگذرد. او یک صافی بسیار قوی در ذهن داشت که از ورود احساسات نامطلوب به ذهنش جلوگیری میکرد و به همین دلیل است هرگز قربانی احساسات و هیجانات منفی نمیشود.
آن طور نبود که همیشه خونسرد و بیتفاوت باشد اما هرگز مایل نبود که یک لحظه از زمان حال را به خاطر اتفاقاتی که در آینده میافتد و هیچ کنترلی بر آنها نداریم، از دست بدهد. او هرگز دنبال تأیید و تحسین دیگران نیست به اثر تشویق آگاه است اما این گونه نبود که از هر فرصتی از مردم برای خود احترام و تکریم بخرد. بسیار ساده و صادق و بیتکلف بود و هرگز در گفتارش کلماتی را به کار نمیبرد که سبب خشم مخاطبین باشد. او به آرامی با آداب و رسوم کلیشه شده که برای بسیاری از مردم حائز اهمیت است، مخالفت میورزد. او مخالف سرسخت غیبت و صحبت کردن درباره مردم بود. وقت خود را صرف ارزیابی زندگی مردم نمیکرد و به جای آن که دربارة مردم صحبت کند، با مردم صحبت میکرد و چنان درگیر زندگی خودش بود که اصولاً وقتی برای کارهای بیارزش نداشت.
او سرشار از انرژی و شور زندگی بود. عشق و اشتیاق این انرژی بیپایان را در او به وجود آورده بود. ساعت کمی را به خواب و تنبلی اختصاص میداد. او قادر بود احساسات مخرب را دفع کند و برعکس به هیجانات سازنده سرعت میبخشد. هرگز از این نمیترسید که کارهای خود را برای دیگران توجیه کند و برعکس اصلاً آزرده خاطر نمیشد که چرا فلانی مطابق میل من عمل نکرده است. مردم را هر طوری که بودند میپذیرفت بسیار ساده و بیریا بود و هرگز تلاش نمیکرد که دیگران را تحت تأثیر خودش قرار دهد و یا برای خوشایند آنها لباس خاصی بپوشد. سعی نمیکرد دیگران را متقاعد کند که حق با اوست در جواب مخالفت دیگران میگفت: «مسئلهای نیست، ما صرفاً با هم متفاوتیم.» او به راستی زندگی میکند و شادمانی پاداش اوست. باور کن که خیلی سخت نیست. تصمیم بگیر از همین حالا از لحظههای زندگیت استفاده کنی و او را سرمشق خود قرار بده!
92/6/9
11:45 ص
آیاخیانت مد شده است
اینکه خیانت در جامعه وجود دارد یک حقیقت است و باید بپذیریم این رفتار و تنوع طلبی در اکثر مواقع از سوی مردان شروع شده است. در حال حاضر روابط زن و مرد در جامعه باید آسیب شناسی شوند تا بفهمیم مسایلی مانند خیانت که در روزنامه ها و در مراکز مشاوره دیده می شود چگونه پیش آمده است. به عنوان یک مشاور تاکید می کنم اکثر مراجعانی که نزد روان شناسان می روند مسایلی نظیر ارتباط با فردی غیر از همسرشان را مطرح می کنند...
در روزنامه ها نیز چنین حوادثی را که گاه منجر به جنایت شده به وفور می توان دید و به نظر می رسد این نوع روابط که جامعه و فرهنگ نام خیانت را برای آن انتخاب کرده اند به نوعی مد یا مسری شده است. اینکه خیانت در جامعه وجود دارد یک حقیقت است و باید بپذیریم این رفتار و تنوع طلبی در اکثر مواقع از سوی مردان شروع شده. تشویق مردان یا دادن آزادی به آنها برای داشتن روابط متعدد باعث از بین رفتن قبح خیانت و عصیان زنان شده است.
در گذشته زنان با تفکر سنتی خیانت مردان را تحمل می کردند و اسم گذشت و فداکاری روی این رفتار گذاشته اند، اما در حال حاضر تکرار خیانت از سوی مردان باعث شده زنان فکر کنند دیگر نیازی به نجابت نیست و رفتار متقابل را پیشه می کنند. درواقع تفکر سنتی «خوب بودن» از بین رفته و جایگزینی ندارد. می توان گفت این اخلاق است که از بین رفته و ضد اخلاق جای آن را گرفته است. در پرونده اخیر مردی، بعد از اطلاع از خیانت همسرش، مرد مورد علاقه او را به قتل رسانده است. این زن ادعا می کند چون شوهرش معتاد بوده و او را دوست نداشته، با فرد دیگری ارتباط برقرار کرده است، در حالی که چنین دلایلی قابل قبول نیست چون در چنین شرایطی امکان طلاق برای زن فراهم است و این شخص می تواند با اثبات عسر و حرج یا گذشتن از حقوق شرعی خود طلاق بگیرد.
متاسفانه زنانی وجود دارند که به همسران شان خیانت کردند و معتقدند چون همسرشان آنها را تامین می کند پس باید به زندگی با او ادامه بدهند. بسیاری از آنها می توانند جدا شوند اما فقر مالی در صورت مستقل شدن آنها را آزار خواهد داد.
در حال حاضر تعدادی از زنان در جامعه ما به آینده امیدی ندارند و به دنبال فردی هستند که به او تکیه کنند، آنها در واقع با ازدواج قصد تامین مالی خود را دارند. از طرفی این ادعا که من شوهرم را دوست نداشتم و به همین دلیل خیانت کردم یک بهانه است، بهانه ای برای اینکه افراد شروع به پنهانکاری کنند. همان طور که ذکر کردم تفکر خیانت بین برخی افراد به یک مد و فرهنگ تبدیل شده و چون قانون و فرهنگ چنین اجازه ای را به مردان داده است زنان نیز رفتار متقابلی را انجام می دهند اما چون محتاج ترند، محتاط تر رفتار می کنند و طلاق نگرفتن را نشانه زیرکی خود می دانند. این در حالی است که همین رفتار منجر به جنایت می شود. البته این رفتار شامل مردان هم می شود، مردانی که در خانه همسرشان از بچه ها مراقبت می کند و خودشان بیرون از خانه با فرد دیگری رابطه دارند.
مردان جامعه به جای اینکه دنبال زنان فرهیخته باشند در جست و جوی زنانی با ظاهری زیبا هستند. همین باعث شده مردان دایم به فکر ظاهر بهتر باشند تا خود را ثروتمندتر نشان دهند، مجموعه این رفتارها زمینه را برای خیانت و جنایت فراهم می کند. در این میان همه افراد جامعه در به وجود آمدن این طرز تفکر سهیم هستند و من راه حلی برای آن پیشنهاد نمی کنم، چرا که جامعه به طور خودکار مکانیسم دفاعی لازم را انتخاب می کند.
به نظر من در حال حاضر نمی توان توصیه ای برای اصلاح جامعه داشت و توصیه ها تکراری شده اند. این در حالی است که جامعه به سمت جهانی شدن پیش می رود اما افراد ظرفیت، تفکر و آموزش لازم برای زندگی در چنین جامعه ای را ندارند و دچار تضاد می شوند.
در نهایت کار صحیح، این است که زنان به لحاظ اقتصادی مستقل باشند تا با مردی که دوستش دارند ازدواج کنند. اینکه ما بخواهیم جامعه را با پیشنهاد عوض کنیم نه تنها شدنی نیست بلکه غیرعلمی هم هست.
92/6/9
11:44 ص
راز وفادار ماندن شوهران
مدتی است لایحه حمایت از خانواده توجه بسیاری از ایرانیان به خصوص زنان را به خود جلب کرده است. اینکه این لایحه چه می گوید؟ چه موادی از آن حذف شده؟ چه موادی از آن تصویب شده و ... برای بیشتر ما مشخص است و البته با توجه به غیر مرتبط بودن جزییات این لایحه با مساله مورد بحث ما، به توصیف ریز آن نمی پردازیم. اما آنچه که مهم به نظر می رسد گویی این لایحه دوباره نگرانی بسیاری از زنان را زنده کرده وموجب شده که بسیاری از زنان احساس عدم امنیت در زندگی زناشویی شان کنند. اینکه همسر ما بتواند با داشتن برخی از شرایط به تجدید فراش بپردازد برای بسیاری از زنان ایرانی بسیار استرس آور و نگران کننده است و ممکن است این تصور رادر ذهن زنان ایجاد کند که...
آیا زندگی زناشویی من، ثبات لازم را دارد؟
به هر حال این یک امر مسلم است که برخی از مردان چه به لحاظ حقوقی و چه به لحاظ شرعی این امکان را دارند که همسر دوم را اختیار کنند و این کار را انجام می دهد. اما در مقابل تعداد بسیار زیادی از این دسته از مردان هم هستند که با وجود داشتن این شرایط، باز هم به تک همسری بسنده کرده و با وجود تمام مشکلاتی که دارند در کنار همسر اولشان وفادارانه می مانند.
بسیاری از ازدواج ها به دلیل ناتوانی زوجین در آگاهی و فهم پاره ای قوانین اساسی برای چگونه شاد و محکم نگاه داشتن ارتباط فی مابین با شکل مواجه می گردد
عنوان شدن این بحثها گاهی باعث می شود که زنان احساس نگرانی کنند و بخواهند به هر قیمتی که شده زندگی زناشویی خود را حفظ کنند اما حقیقت امر این است که در عرف و فرهنگ ما ایرانیان(چه زنان و چه مردان) خانواده را به صورت یک زن، یک مرد و یک الی چند فرزند معنا می کنند و به این صورت نیست که مانند برخی از کشورها تعدد زوجین امری طبیعی و رایج باشد و یا داشتن روابطی خارج از دایره خانوادگی رواج پیدا کرده باشد. در حقیقت مردان ایرانی آن قدر به خانه و خانواده اولیه و اصلی خود متعهد و وفادار هستند که شاید به جرات بتوان گفت اکثریت مردانی که اقدام به ازدواج مجدد کرده اند نیز، چند سال پیش از این اتفاق، به این فکر نبوده اند که لزوما همسری دیگری نیز اختیار کنند اما برخی از مشکلات، لغزشها و یا حتی کوتاهی ها(از جانب هر دو طرف) باعث روی دادن این مساله شده است. در حقیقت تعدد زوجین در کشور ما مساله رایجی نیست و به همین دلیل است که اگر از گوشه و کنار خبر تجدید فراش یک مرد(به هر دلیل) به گوش ما برسد تصور می کنیم این مساله بسیار رایج و گسترده شده و همین خطر زندگی ما را نیز تهدید می کند.
در این مقاله قصد داریم به شما عنوان کنیم که واقعیت امر چنین نیست و تحقیق و بررسی در زمینه زندگی خانوادگی ما ایرانیان(از ابتدا تا کنون) نشان می دهد که مردان ایرانی عموما علاقمند و متعهد به تک همسری بوده و بی انصافی است که بخواهیم این امتیاز آنها را نادیده بگیریم. اما از سوی دیگر این مساله، مجوزی برای زنان نمی شود که از زندگی زناشویی خود غافل شوند و یا با نیازهای همسر خود ساده انگارانه برخورد کرده و یا آنها را نادیده بگیرند.
لذا در ادامه این یادداشت توصیه های کلی به شما خانمهای محترم ارایه می دهیم تا بتوانید هر چه بیشتر و بهتر وفاداری همسر خود را حفظ نمایید.
بسیاری از ازدواج ها به دلیل ناتوانی زوجین در آگاهی و فهم پاره ای قوانین اساسی برای چگونه شاد و محکم نگاه داشتن ارتباط فی مابین با مشکل مواجه می گردد. هرچند مردانی که نسبت به زنانشان وفادار باقی نمی مانند اغلب این کار را بنا بر یکسری دلایل انجام می دهند اما باید دانست که این اتفاق قابل پیشگیری است. در ادامه قوانینی برای آنکه بتوانید مردان خود را در تمام زندگی زناشویی تان شاد و سر حال و از همه مهمتر وفادار نسبت به خود نگاه دارید ارائه شده است:
- نیازهای جنسی شوهر خود را در حد مطلوب برآورده نمایید. تمایل مردان به رابطه جنسی بخشی از روش ابراز عشق آنهاست. مفهوم این رابطه آن است که همسر شما می خواهد تا حد امکان با شما صمیمی و نزدیک باشد. اینکه مردها بتواند ارتباط احساسی خود را با کسی که او را دوست دارند حفظ کنند برایشان بسیار حائز اهمیت است. پس زدن این نیاز نه تنها ازدواج شما بلکه اعتماد بنفس شوهرتان را نیز بکلی از بین خواهد برد.اگر با این نیاز همسرتان به درستی مواجه شوید باقی ماندن او در کنار خود را تا حد زیادی تضمین کرده اید.
همسری که به هر روشی حامی و پشتیبان شوهرش است مورد احترام و عزت بی حد و وصف شوهرش خواهد بود
- مواظبت از شوهرتان را فراموش نکنید. مردها دوست دارند که مورد توجه قرار بگیرند حتی اگر در ظاهر نشان دهند که از این توجهات ناراحت و کلافه هستند(ناز پرورده باشند). به هر روش ممکن به او بفهمانید که عاشقش هستید و از او مراقبت می کنید. مطمئن باشید که تنها راه تسخیر قلب مردان مهربانی کردن و مراقبت از آنهاست. اگر او به هر دلیل از این موضوع احساس محرومیت کند مطمئن باشید در وجود زن دیگری غیر از شما آن را خواهد یافت. در حالیکه شما می توانید با برآورده کردن این نیاز شوهرتان، عشق و وفاداری او را نسبت به خود تضمین کنید.
- همیشه در نظر شوهرتان زیبا و جذاب و دلفریب باشید. البته این دلفریبی و زیبایی تنها مربوط به شرایط فیزیکی و جسمانی شما نیست بلکه ویژگی های درونی شما را نیز مسلما در بر دارد. مراقب ظاهرتان باشید. حتی اگر به شدت درگیر مسایل مربوط به خانه داری و یا مراقبت از فرزندانتان و یا اشتغال بیرون از خانه هستید از اختصاص یک وقت کوچک برای خودآرایی و رسیدگی به شرایط جسمانی و ظاهریتان طفره نروید. مطمئن باشد برای شوهری که از سر کار به خانه بر می گردد هیچ چیز زیباتر و دلپسندتر از دیدن همسری زیبا و جذاب نیست. در کنار این خودآرایی مراقب ویژگی های درونی خود نیز باشید و کاری کنید که در این زمینه نیز او به شما افتخار کند. وقتی صحبت از رسیدگی به ظاهر می شود تصور نکنید منظورما شکل و ظاهری خاص و مطابق با آخرین مد روز جهان است بلکه منظور آن است که ظاهرتان را مورد پسند همسرتان درآورید. برخی از زنان بدون توجه به سلیقه و علاقه همسرشان، هر لباس، هر پوشش، هر نوع پیرایش و به طور کلی هر کار که خودشان دوست داشته باشند انجام می دهند غافل از اینکه شاید همسرشان اصلا این ظاهر را نپسندد.
- حامی آرزوها و اهداف شوهرتان در زندگی باشید. همسری که به هر روشی حامی و پشتیبان شوهرش است مورد احترام و عزت بی حد و وصف شوهرش خواهد بود. اگر به او نشان دهید که برای تلاش ها و پیگیری های او در زندگی ارزش قایل هستید باعث افزایش اعتماد و قوت قلب شوهرتان خواهید شد. در این صورت او هیچ گاه شما را ترک نخواهد کرد زیرا شما را عامل موفقیت خود می داند.
مطمئن باشید که تنها راه تسخیر قلب مردان مهربانی کردن و مراقبت از آنهاست
- هر روز به فکر بهتر کردن ارتباط خود را با شوهرتان باشید. عشق را در زندگی زناشویی خود همواره زنده نگه دارید زیرا این یکی از مهمترین وظایف شما در زندگی زناشویی است. نگذارید که کهنگی رابطه تان را نابود کند. از خلاقیت خود برای بهبود این رابطه بهره گیری کنید. به این طریق ضمن اینکه شوهرتان با مشاهده تلاش شما در این خصوص، قدردان شما خواهد بود بلکه وفاداری او را نسبت به خود و زندگی خانوادگی تان بیمه خواهید کرد.
این نکات را دقیق بخوانید و ببینید آیا آنها را رعایت می کنید؟ آیا همیشه به آنها توجه داشته اید؟ و یا اینکه نه مدتی است آنها را فراموش کرده اید؟ به خاطر داشته باشید که شاید این اصول خیلی ساده و تکراری باشد اما بسیار مهم است و باز فراموش نکنید اگر به این اصول پایبند باشید می توانید تقریبا مطمئن باشید که سایه وفاداری همواره بر آسمان زندگی زناشویی شماست و این لایحه چه به طور کامل تصویب بشود و چه نشود؛
اکثر مردان ایرانی هنوز به همسر خود وفادارند
92/6/9
11:42 ص
عوامل اصلی خیانت زنانه
برای حفظ حریم خانواده بیشتر خانوادهها باید آموزش ببینند و این افراد باید متوجه شوند که چنین مسائلی چقدر میتواند هم در آینده خود و هم آینده فرزندان، آسیب جدی وارد کند.
متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری های فرهنگی شنیده می شود که در مواردی جزئی شاهد روابط بین زنان متاهل با پسران و یا مردان متاهل هستیم که این روابط بسیار آسیب زا و مخرب است. خیانتهای زنانه عوامل مختلفی دارد که میتوان به آنها اشاره کرد ...
1- عدم یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر
یکی از عوامل اصلی خیانت زنانه روابط زن و شوهر است؛ زمانیکه بین زوجین، روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد که زن به همسر خود خیانت کند. اختلالات جنسی که به مرور زمان برای برخی مردان به وجود میآید و مشکلات شخصیتی باعث میشود که مرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانتها میشود.
زنانی که محبت خوب و لازم را از همسرخود دریافت کرده و یا روابط زناشویی خوبی بین آنها برقرار باشد، احتمال خیانت در آنها بسیار کم است.
2- گذشته بیبند و بار زن
یکی دیگر از عوامل خیانت زن، گذشته اوست که در یک خانواده بیبندوبار و خیلی آزاد پرورش یافته و تربیت شده است و تربیت غلط گذشته باعث میشود همچنان حتی بعد از ازدواج هم این روابط را حفظ کند. برخی از زنان که روابط زیادی داشته اند، به دلیل اینکه روابط صمیمانه و یا دوستیهای دوران مجردی خود را نمیتوانند به اتمام برسانند و برایشان بسیار سخت است تا خود را در زمان تاهل کنترل کنند در همان چارچوب به روابط خود ادامه میدهند.
3- احساس تنهایی کردن
مسایل شخصیتی وجود دارد که امکان دارد یک زن تحمل تنهایی و بیکاری را نداشته و به سختی میتواند دقایق و یا ساعتی را تنها و بیکار بگذراند. این زنان زمانیکه میخواهند تنهایی خود را پر کنند وقتی میبینند همسرشان به دلیل مشغله کاری نمیتواند برای آنها وقت بگذارد گرایش پیدا میکنند که وقت خود را با دیگران و یا جنس مخالف خود پر کنند.
4- عوامل فردی و اختلالات شخصیتی زنان
عوامل فردی و اختلالات شخصیت و یا ویژگیهای طرفین میتواند بستری برای خیانت باشد. وقتی در جامعه این روابط ناشایست، رواج پیدا کند امکان دارد وسوسه در زن ایجاد شود که این رابطهها را تجربه کند. مسایلی مانند ماهواره، تهاجم فرهنگی، الگوهای فرهنگی ناهنجار و غلط در خانه، همه این عوامل میتوانند در خیانتهای زنانه دخیل باشد؛ در نتیجه حرمت و حریمهای خانواده شکسته میشود و افراد پایبند چارچوبهای اخلاقی نیستند.
5- دوران مجردی محدود
برخی از زنان به دلیل اینکه گذشته خوبی نداشتهاند و یا زمان مجردی خیلی محدود بودند وقتی شرایطی را میبینند که زنان و مردان، رابطه آزادانهای با هم دارند. این افراد چون میخواهند گذشته خود را جبران کنند، به خیانت رو می اورند. شرکت درپارتی، ارتباط با دوست ناباب و مسائلی دیگر میتوانند انگیزه خیانت را زیاد کند.
6- مشکلات اقتصادی
مسئله دیگر مشکلات اقتصادی که در جامعه است، البته مسئله اقتصادی به تنهایی عامل خیانت زنانه نیست. فرد ممکن است نیازهای مالی بیشتری را در خود احساس کند؛ ولی اگر پایبند چارچوبهای اخلاقی باشد؛ امکان ندارد با هر تحریک، وضعیت معیشتی کنار بیایند؛ اما فردی که به خاطر پول با جنس مخالف خود ارتباط برقرار میکند، بیشتر به دلیل میل به تجمل گرایی، مصرف بیشتر، مدگرایی و خرید کردن، به جنس مخالفی فراتر از چارچوب خانواده رو می آورد تا مورد حمایت او قرار گیرد.
در این زمینه تعداد زنانی که به دلیل فقر مادی به ارتباط با جنس مخالف رو میآورند بسیار کم است. اما وقتی زن به دلیل اینکه همسرش معتاد بوده و یا بیکار و مریض است خیانت میکند در واقع «فحشا» است؛ یعنی زن خودفروشی میکند تا نیازهای مالی خود را تامین کند.
7- تنوع طلبی
علت دیگر خیانت زنانه، تنوع طلبی است. در برخی اوقات مشخص شده است فرد نتوانسته است با همسرخود زندگی کند و شاید بارها و بارها ازدواج کرده است.
بهترین راهکار این است که باید علت این رابطهها را در سطح فردی مشخص شود و باید فرد به روانشناس مراجعه کند. باید مشخص شود که فرد اختلالات شخصیتی دارد و یا خیر. ممکن است درگیر روابط چندگانه شوند و زیاد وفادار نباشد، برخی از افراد شخصیت ناهنجار و ضد اجتماعی داشته و در سطح خانوادگی باید مداخلات اجتماعی و فرهنگی صورت بگیرد.
برای اینکه در جامعه زنان آسیب نبینند و برای حفظ حریم خانواده بیشتر خانوادهها باید آموزش ببینند. آموزشهایی از طریق رسانههای گروهی، تلویزیون، رادیو و... باید صورت گیرد و این افراد باید متوجه شوند که چنین مسائلی چقدر میتواند هم در آینده خود و هم آینده فرزندان، آسیب جدی وارد کند.
92/6/6
9:13 ص
بی تردید خشم و عصبانیت زمینه ساز ایجاد حس تنهایی و در نتیجه افسردگی و مختل شدن نظام زندگی خصوصا زندگی زناشویی است. افرادی که جنبه خودکنترلی آنها تا حدودی کم است می بایست مسئولیت این جبهه گیری ها را بر عهده گرفته و............
پرخاشگری از هدف آسیب رساندن سرچشمه میگیرد. بر اساس تعریف عملیاتی ارائه شده، پرخاشگری تمایل یه شرکت در اعمال آسیبزای فیزیکی و روان شناختی برای کنترل اعمال دیگران است. در ایران یکی از عمده ترین علتهای مرگ و میر جوانان پرخاشگری آنها به یکدیگر است. نگاهی کوتاه به اطراف نشان خواهد داد که همانگونه که الیوت ارونسون گفته است عصر ما عصر پرخاشگری است.
عوامل خانوادگی پرخاشگری
خانواده میتواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهمترین این عوامل عبارتند از:
-نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک
- وجود الگوهای نامناسب
- تاثیر رفتار پرخاشگرایانه
- تنبیه والدین و مربیان
عوامل محیطی
عواملی که در پیرامون انسان هستند می توانند در بروز یا تشدید پرخاشگری یا تعدیل آن اثر گذار باشد که برخی از اینگونه عوامل عبارتند از:
زندگی در ارتفاع خیلی بلند تغذیه ناقص الگوهای اجتماعی رسانه های گروهی و بازیهای ویدیوئی و زندگی در محیط های شلوغ پرازدحام و پر سر و صدا.
با این مقدمه احتمالا متوجه شده اید که بی تردید خشم و عصبانیت زمینه ساز ایجاد حس تنهایی و در نتیجه افسردگی و مختل شدن نظام زندگی خصوصا زندگی زناشویی است. افرادی که جنبه خودکنترلی آنها تا حدودی کم است می بایست مسئولیت این جبهه گیری ها را بر عهده گرفته و برای درمان خود از انجام توصیه های مشاورین امر غفلت نورزند چرا که ادامه دار شدن این پرخاشگری در کانون خانواده خصوصا در قبال همسر می تواند موجبات تزلزل نظام خانواده را ایجاد کند.
لذا در ادامه به خانمهایی که دارای همسر عصبانی و پرخاشگر هستند این توصیه ها را ارایه می دهیم:
* ابتدا باید مطمئن شوید که مشکل ساز اصلی خودتان نیستید. باید یقین کنید که اشتباه نمی کنید. سپس می توانید مطمئن باشید که طغیان شوهر پرخاشگر، ریشه در مشکلات خودش دارد و رفتار شما سبب پرخاشگری وی نیست.
* اگر مطمئن شوید که بددهنی شریک زندگیتان ریشه در زندگی سخت گذشته ی او دارد و یا به مسایل ژنتیکی و وراثتی مربوط است، آرامش بیشتری خواهید یافت و آگاهی شما به اینکه عامل به وجود آمدن پرخاشگری همسرتان نبوده اید، سبب آرامش شما خواهد شد.
* آگاهی دقیق از میزان و زمان بددهنی همسرتان، به شما کمک می کند از تهاجم او آسیب کمتری ببینید.
* فردى که از همسرش توجه، عاطفه و محبت مى خواهد باید توجه داشته باشد که دیگرى نیز این حق را دارد که چنین انتظارى داشته باشد. از سوى دیگر، درک نیازهاى واقعى و طبیعى همسر به دور از اینکه به آن اعتقاد داشته باشد یا نه، برآورده کردن آن موجب رضایت از زندگى مى شود و بى توجهى به آن خودخواهى است.
* با قاطعیتی آمیخته با احترام، از او بخواهید عادت خویش در به کار بردن زور و قدرت مردانه را ترک کند، لازم است به او بگویید تا خواسته های شما را دقیقا ندانم نمی توانم کاری برای شما بکنم. خوب است تا در این مورد وارد مذاکره شویم و با مصالحه پیش ببریم. لذا وقتی که احساس پرخاشگری دارد بایستی به خودش زمان بدهد، قدم بزند تا بتواند ناراحتی حقیقی و گله هایی را که با شما دارد؛ از عصبانیت ناشی از مشکلاتی مانند مسائل مربوط به کارش را تشخیص داده و با هم قاطی نکند. آنگاه گفتگو را از سر بگیرد. حتی امکان دارد بخواهد به اتاقی دیگر برود و به بالش ضربه بزند.(اطاقش را خالی کند) تازمانی که از رفتار خود پشیمان شود و بتواند ناراحتی های بیرون از منزل را درمان کند. به او اجازه بدهید بداند علی رغم اینکه از او حمایت می کنید تا خودش را از شر خشم کهنه پاکسازی کند، نباید آن را به شما منتقل کند.
* همسر پرخاشگر شما، نیاز دارد از کمکهای تخصصی بهره مند شود تا خشم خود را بشناسد و درمان کند. شوهر شما وقتی با شما قهر می کند و یا احتمالا الفاظ رکیک به کار می برد به احتمال زیاد از خودش متنفر می شود، اما چون راه و روش دیگری نمی شناسد و نمی داند چطور باید عمل کند این گونه عمل می کند. شما می توانید به متخصص خبره ای مراجعه کنید تا همسرتان مدیریت خشم را فرا بگیرد و منشا اولیه عصبانیت او پیدا شود.
* ضمن اینکه در مقابل شوهر خود که وجودش در زندگی شما مهم و م?ثر است، باید از موضع خود حمایت کنید برای تغییر اوضاع نیز باید طوری عمل کنید و قدم پیش بگذارید که پایه های اصلی زندگی تان استحکام خود را از دست ندهد. یکی از این راه ها، جلب حمایت اطرافیان است.
می توانید برای تسکین احساسات برانگیخته ی خود:
-به دوستان دیگرتان توجه بیشتری کنید.
-برای انجام امور روزمره وقت بیشتری صرف کنید.
-در فعالیت اجتماعی شرکت کنید و بدین ترتیب برای به دست آوردن فرصت های طلایی و چگونگی بهبود بخشیدن به روابط خود با دیگران تلاش کنید.
منابع: سایت بهزیستی، مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی همراه با تغییرات و اضافات،تبیان
الهه من ... میدانم مرا درگیر افکارت نمودی تا دنیایم را به ویرانه ای تبدیل کنی .. و میدانم .. هرشب زمانیکه در تنهایی و سکوتی کشنده فرو میروم .. این یاد توست که با هجومی به افکارم مرا به طوفان عشقت میکشاند .. تا همانند مرغی شکسته بال به مسلخ عشق تو آیم .. آری .... مرا درگیر خودت کن .. درگیر خودت کن تا از آن همه سوختن آرامش بگیرم .. بگذار افکارم را یاد وخاطرات تو انباشته کنند .. چشمانت را نبند ... تا من مات چشمان تو باشم .. آخر تو در وجود منی .. و با تو شبهایم رویایی شیرینند .. و بدان اخرین نقطه ی دنیا .. قله ی عشق ماست .. هر چند تو در وجود منی ... اما من به تنهایی دوریت دچارم .. پس مرا از عطر وجودت تهی مساز .. ای خالق رویا های شیرینم ...