92/6/9
11:55 ص
همسر پولدار سراغ دارید؟
مرد فروشنده، جعبههای رنگارنگ کوچک و بزرگی را که حاوی خریدهای زن و مرد بود، به کارگرش میدهد تا آنها را به دقت در خودروی شیک و آخرین مدلشان جا بدهد و بعدش با چربزبانی خاص خودش رو به زن میگوید: «مبارک باشد؛ یک میلیون و سیصد هزار تومان، البته اصلا قابلتان را ندارد!» زن در حالی که چکپولهای خود را میشمارد، صدای فروشنده را میشنود که رو به مرد جوان میگوید:
«واقعا مادر دستودلبازی دارید؛ قدرشان را بدانید!» مرد جوان که دیگر مدتهاست دیدن نگاههای متعجب و پچپچهای درگوشی برایش عادی شده، ترجیح میدهد به روی خودش نیاورد و سکوت کند اما باز هم این زن است که بلافاصله با گفتن اینکه: «ایشان همسرم هستند، نه پسرم»؛ فروشنده را از اشتباه درمیآورد. برای لحظاتی سکوت بر فضا حاکم میشود. فروشنده در حالی که به سختی تعجب خود را پشت لبخند تصنعیاش مخفی کرده و نمیداند چطور باید سر و ته قضیه را هم بیاورد، میگوید: «حالا چه فرقی میکند؟ مهم این است که آدم در ازدواج شانس بیاورد.» زن و مرد مغازه را ترک میکنند. فروشنده همچنان با نگاهی متعجب بدرقهشان میکند و آنها در حالی دور میشوند که ذهن هر کدامشان پر از هزاران اما و اگر ریز و درشت است که همگی در نهایت به این پرسش میرسد: «آیا ما واقعا خوشبختیم؟» ...
ازدواج و تحصیل
عروسهایی که از دامادها بزرگترند
ازدواج پسران با دخترانی بزرگتر از خودشان از پدیدههای نوظهور در جامعه است که اگرچه هنوز عمومیت پیدا نکرده؛ اما آمارهای به دست آمده از مراجع قانونی همچون سازمان ثبت احوال، گویای این واقعیت است که طی سالهای اخیر چنین ازدواجهایی هرچند با حرکتی آرام؛ اما از روند روبه رشدی در جامعه برخوردار بوده است. امروزه کم نیستند دخترانی که در جوانی، تب رفتن به دانشگاه و مستقل شدن در آنها داغ بوده و احساس میکردند ازدواج، مانعی بر سر راه پیشرفتشان است و در نتیجه پیشنهادهای ازدواج را رد کرده یا جواب منفی میدادند؛ اما اکنون به سنی رسیدهاند که تنهایی آزارشان میدهد و مردان کمتری خواهان ازدواج با آنها هستند، درنتیجه برخی از این دختران حاضرند برای خلاص شدن از حرف و حدیثهای اطرافیان و نگاه جامعه، با پسرانی کوچکتر از خودشان ازدواج کنند.
وقتی پول حرف اول را میزند
گفتگو با برخی از زوجهایی که به این شیوه با یکدیگر ازدواج کردهاند، گویای این است که شرایط مناسب مالی و برخورداری از رفاه اقتصادی دختران یا زنان مطلقه، یکی از مهمترین دلایلی است که پسران را به ازدواج با چنین دخترانی ترغیب میکند و در واقع موجب میشود با وجودی که شرایط سنی چنین مردانی، این امکان را به آنها میدهد تا با دخترانی به مراتب کمسن و سالتر از خودشان نیز ازدواج کنند؛ اما عدم برخورداری از شرایط مالی و شغلی مناسب در پسران موجب میشود که بهرغم تمام مشکلات و نگرش منفی خانواده و جامعه به چنین ازدواجهایی تن دهند، اگرچه نمیتوان با قاطعیت گفت که عشق و علاقه در چنین ازدواجهایی جایگاهی ندارد یا هیچگاه عشق و علاقه نمیتواند دلیل اصلی چنین پیوندهایی باشد؛ اما نباید تاثیر برخورداری از شرایط و امکانات مناسب مالی و اقتصادی در ازدواج پسران با دخترانی بزرگتر از خودشان را نادیده گرفت.
زنانی که با مردان کوچکتر از خود ازدواج میکنند، در حقیقت نهتنها نقش همسر بلکه نقش یک مادر را برای همسر جوان خود ایفا میکنند و شوهران خود را مانند یک فرزند حمایت و تر و خشک میکنند؛ تنها به این قیمت که در مقابل از حمایت روحی و روانی این مردان بهعنوان یک همسر برخوردار شوند؛ این در حالی است که به دلیل سابقه فرهنگی و کلیشههای سنتی در مورد این نوع ازدواجها، گاهی زنان مجبور به تحمل فشارها، مشکلات ریز و درشت، حرف و حدیثها و گوشه و کنایههای اطرافیان و دوستان شده و به دلیل نوع ازدواجشان مورد اتهام و حتی تمسخر قرار میگیرند.
امروزه کم نیستند دخترانی که در جوانی، تب رفتن به دانشگاه و مستقل شدن در آنها داغ بوده و احساس میکردند ازدواج، مانعی بر سر راه پیشرفتشان است اما اکنون به سنی رسیدهاند که تنهایی آزارشان میدهد
اینکه عرفشکنیهای سنی در ازدواج به ویژه از این منظر که مردان از زنان کوچکتر باشند، آیا میتواند به یک بحران نگرانکننده تبدیل شود و این که آیا چنین ازدواجهایی موانع ازدواج بر سر راه دختران و پسران مجرد را برطرف میکند؟ آیا افزایش تمایل پسران مجرد به ازدواج با دختران یا زنان مجرد یا مطلقه سن بالا، راه ازدواج را برای دسته دیگری از دختران در آستانه ازدواج که در گروه سنی خود به دنبال همسر مناسبی میگردند، میبندد؟ این پرسشها و هزاران اما و اگر دیگر احتمالهایی است که هنوز از نگاه کارشناسان و صاحبنظران از حد یک فرضیه به مرحله اثبات قطعی نرسیده؛ اما واقعیت این است که نمیتوان و نباید از بحث تفاوت سنی که به عنوان یکی از فاکتورهای اصلی در ازدواجهای ناهمسان همواره از سوی کارشناسان و مشاوران خانواده روی آن تاکید شده و میتواند زمینه بروز اختلاف خانوادگی و در نهایت طلاق و فروپاشی زندگیهای مشترک را فراهم کند، غافل شد.
92/6/9
11:54 ص
تأخیر سنی ازدواج در میان جوانان
از موضوعات مهمی که می توان در حوزه جامعه شناسی خانواده آن را به عنوان مسئله ای اجتماعی تلقی نمود پدیده تأخیر سنی ازدواج در بین جوانان است . این موضوع صرف نظر از این که یک
معضل اجتماعی است می تواند به عنوان آسیب اجتماعی طرح گردد.
از موضوعات مهمی که می توان در حوزه جامعه شناسی خانواده آن را به عنوان مسئله ای اجتماعی تلقی نمود پدیده تأخیر سنی ازدواج در بین جوانان است . این موضوع صرف نظر از این که یک
معضل اجتماعی است می تواند به عنوان آسیب اجتماعی طرح گردد.
واقعیت این است که خانواده در مفهوم کلی خود پدیده ای تاریخی و جهانی است و در همه جا وجود دارد چرا که به نیازهای افراد پاسخ می دهد و کمتر جامعه ای را می توان سراغ داشت که دارای
نهاد خانواده نبوده باشد، گرچه باید اذعان نمود این نهاد در مسیر شکل گیری خود تحولات متفاوتی را پشت سر گذاشته است. بنابراین می توان بیان نمود که خانواده به عنوان نهادی اجتماعی دارای
مجموعه ای از الگوهای رفتاری است که به منظور برآورده ساختن نیازهای انسانی به وجود می آید. این نهاد به منظور برطرف نمودن بعضی از نیازهای انسانی دارای یک سری کارکردها است که
از جمله آنها موضوع ازدواج و فراهم نمودن زمینه های وابسته بدان در بین اعضای خانواده است.
تحول در ساخت خانواده های «گسترده» به «هسته ای» نکته ای است که تأثیر آن در زمینه الزام یا اختیار اجتماعی در ازدواج قابل مشاهده است. به گونه ای که از الزام و اجبار هنجاری که
از سطح جامعه در قالب نیروهای بیرونی و چهره به چهره موجب می گردید که فرد تحت فشار هنجاری در سنین مقرر یا حتی زودتر تن به ازدواج دهد کاسته و تبدیل به اختیار و گزینش فردی شده
است. به عبارتی بازخواست های بزرگانه تبدیل به درخواست های جداگانه در زمینه ازدواج گردیده است.
در واقع میل به ازدواج از اصلی ترین و مهمترین نیازهای نوع انسانی در جامعه بشری است و چه بسا دختران و پسران که امید و آرزوی خود را در زندگی فردا می جستند حالا آن را پیش روی
دارند و درصدد بهره برداری صحیح و دلپسند از زندگی می باشند. با این تفاوت که خانواده های امروزی در مسیر تحولاتشان با دو تحول عمده ساختاری و کارکردی در این زمینه درگیر شده
اند.تحول ساختاری بر این مبنا که حوزه ساختاربندی قدرت در خانواده را تعیین می کند وحوزه کارکردی به وظایفی که خانواده در طول حیات خود بر عهده داشته است اشاره می کند. در راستای این
تحولات است که جامعه شناسان مسیر تحولات خانواده را از خانواده های «گسترده» به «هسته ای» شناسایی کرده اند. به گونه ای که خانواده ی گسترده متشکل از اشخاصی است که به
علت بستگی های نسبی و خونی با یکدیگر مرتبط هستند و فرزندان همراه خانواده هایشان با پرداختن به حرفه و کار پدر در کنار هم به طور دسته جمعی زندگی می کنند؛ در حالی که خانواده هسته ای (
که فقط از شوهر، زن و فرزندان تشکیل شده ) دیگر توان نگهداری از فرزندان ازدواج کرده را ندارد و از طرفی فرزندان نیز تمایلی به سکونت در خانواده های پدری ندارند و زندگی مستقل و دور از
خانواده را ترجیح می دهند. با این نگاه به خانواده و آسیب شناسی تحولات آن می توان مسئله تأخیر سنی ازدواج را در میان جوانان به شیوه نوینی تبیین نمود. چرا که آنچه در جامعه امروزی ما
مشهود است صحبت از تحول خانواده به سوی خانواده های هسته ای و در برخی مناطق در مرحله ی گذار از این وضعیت می باشد. با این توضیح مسئله تأخیر سنی ازدواج و سایر مسائل از قبیل
افزایش طلاق و ... را می توان در نوع ساختار و کارکرد نهاد خانواده آن هم در بعد هسته ای تشریح نمود. چرا که نگاهی به گذشته خانواده های گسترده در ایران بیانگر آن است که زودرسی سن
ازدواج و منع اجتماعی طلاق و تکیه بر ازدواج های درون همسری از مسائل خانواده در آن زمان بوده است ولی امروزه در خانواده های هسته ای با تأخیر سنی ازدواج، تکرار و افزایش طلاق و تکیه
بر ازدواج های برون همسری مواجه هستیم. در واقع حرکت از این مرحله ما را به سوی تطور در همسر گزینی در خانواده ها رهنمون می سازد و بر این اساس می توان محورهای عمده ای را که
اقدام به ازدواج را در جامعه ممکن و مسئله ساز می نماید تشریح نمود.
این محورها عبارت اند از:
1 - الزام یا اختیار اجتماعی در ازدواج
تحول در ساخت خانواده های «گسترده» به «هسته ای» نکته ای است که تأثیر آن در زمینه الزام یا اختیار اجتماعی در ازدواج قابل مشاهده است. به گونه ای که از الزام و اجبار هنجاری که
از سطح جامعه در قالب نیروهای بیرونی و چهره به چهره موجب می گردید که فرد تحت فشار هنجاری در سنین مقرر یا حتی زودتر تن به ازدواج دهد کاسته و تبدیل به اختیار و گزینش فردی شده
است.
مفهوم واقعی ازدواج ،پذیرش یک پایگاه جدید است. پایگاهی با مجموعه جدیدی از امتیازات و الزامات و نیز پذیرفته شدن از سوی افراد جامعه. این پذیرش از طریق نوعی تأیید اجتماعی به نام
شعائر و مراسم ازدواج انجام می گیرد. مراسم ازدواج و سنت های مرتبط با آن در حقیقت ابزاری اند که این نقش را علنی می سازند و درباره آن تبلیغ می کنند. هم از این حیث که دو فرد در حال
سرگیری ازدواج با یکدیگر هستند تا آنها را به جامعه معرفی کند و از حیث دیگر عده ای را به تدریج جامعه پذیر نماید تا آماده پذیرش این نقش در جامعه شوند.
به عبارتی بازخواست های بزرگانه تبدیل به درخواست های جداگانه در زمینه ازدواج گردیده است. این وضعیت موجب می گردد که براساس آن زوجین در آنچه به عنوان بزرگترین اقدام در تعیین
سرنوشت شان تلقی می شود حق تصمیم گیری و انتخاب به خودشان واگذار می شود و(نقش والدین را) تا حد تأیید نهایی تقلیل می دهند. در حالی که در گذشته عمدتاً خانواده ها مبادرت بدین کار می
کردند. در واقع در حال حاضر روی آوردن جوانان به ازدواج با فشار اجتماعی کمتر از سوی خانواده ها و نیز اختیار بیشتر خود آنها همراه است.
این کاسته شدن در الزام موجب به تأخیر افتادن سن ازدواج می شود. از طرفی دور ماندن جوانان از خانواده ، زندگی در شهر و یا کشورهای خارجی و تحصیلات، به این تأخیر دامن می زند و بر
تعداد افراد مجرد در جامعه افزوده می گردد.
2 - تأیید یا عدم تأیید اجتماعی در ازدواج
نکته دیگر این که مفهوم واقعی ازدواج ،پذیرش یک پایگاه جدید است. پایگاهی با مجموعه جدیدی از امتیازات و الزامات و نیز پذیرفته شدن از سوی افراد جامعه. این پذیرش از طریق نوعی تأیید
اجتماعی به نام شعائر و مراسم ازدواج انجام می گیرد. مراسم ازدواج و سنت های مرتبط با آن در حقیقت ابزاری اند که این نقش را علنی می سازند و درباره آن تبلیغ می کنند. هم از این حیث که دو
فرد در حال سرگیری ازدواج با یکدیگر هستند تا آنها را به جامعه معرفی کند و از حیث دیگر عده ای را به تدریج جامعه پذیر نماید تا آماده پذیرش این نقش در جامعه شوند. بنابراین در واقع شاید در
وهله اول، ازدواج را بتوان موضوعی فردی دانست ولی واقعیت ازدواج در عین این که بین دو فرد صورت می گیرد می بایست مورد تصویب و تأیید جامعه قرار گیرد. در این باره «کلود لوی
اشتروس» معتقد است که «ازدواج برخورد دراماتیک طبیعت با فرهنگ است» به عبارتی جامعه می کوشد تا نیاز زیستی انسان را مهار کند و بدان برچسب فرهنگ بزند و از طریق مراسم مختلف
آن را تنظیم نماید. در این راستا تأیید اجتماعی جامعه به همراه مراسم ازدواج هنجارهایی را برای فرد در نظر می گیرد تا از این طریق زمینه پذیرش زندگی آنها را فراهم کند.
نکته مهم آن است که جوانان در رعایت هنجارهای مرتبط با مراسم و جشن های ازدواج با تفریط و ابهام روبه رو شده اند و یا برای گریز از آن به هنجارگرایی فردی دست می زنند. تغییر در معیارها
و ارزش های خانواده موجب گردیده است افراد در طیف وسیعی از مراسم و جشن های ازدواج روستایی، شهری و مدرن گرفتار آیند که خود انتظارات متفاوتی را از سوی طرفین طلب می کند.
بنابراین وجود جشن های اجتماعی زیاد، متفاوت و در برخی موارد متناقض و رعایت آنها از سوی جوانان، ازدواج را با تأخیر روبه رو می سازد که در قالب ایرادات و اشکالات خانواده ها خود را
نشان می دهد که رعایت هر یک از آنها زوجین را متحمل هزینه های فراوانی می نماید.
3 - حمایت یا عدم حمایت اجتماعی در ازدواج
در زمینه انجام ازدواج اگر پشتیبانی و حمایت خانواده از لحاظ فکری و اقتصادی صورت نگیرد بر تعداد افراد مجرد در جامعه افزوده می شود. به عبارتی هر چه هزینه های حمایت اجتماعی خانواده
در قالب کمک هایی چون : فراهم آوردن زمینه های ازدواج، همسریابی، رفتن به مراسم خواستگاری و پا پیش نهادن و ... از سوی والدین و دیگر اعضای خانواده، بیشتر باشد فرآیند همسر گزینی زودتر
و راحت تر صورت می گیرد؛ در حالی که به نظر می رسد در برخی موارد هر چه اقدام به ازدواج به صورت فردی و برخلاف نظر خانواده ها صورت گیرد، شخص می بایست هزینه اقتصادی
بیشتری را از قبیل دادن مهریه بالا، گرفتن مراسم و جشن های فراوان در جهت جبران حمایت های خانوادگی قبول کند. در بعضی از موارد می توان گفت واگذاری بعضی از چنین حمایت هایی به
سایر مؤسسات آموزشی و اقتصادی ،عقب نشینی خانواده را در انجام این وظایف میسر نموده است. مانند جشن های ازدواج دانشجویی که به شیوه های حمایت های تشویقی، ترغیبی، مالی و حتی
مشاوره ی همسریابی توسط برخی مؤسسات آموزشی و دانشگاهی به خاطر فقدان یا غیبت چنین کارکردی از خانواده است که پذیرای چنین غرامتی شده اند. پس در این باره می توان نتیجه گرفت هر
چه خانواده فرزندان خود را از حمایت های اجتماعی محروم سازد می بایست منتظر به عقب افتادن ازدواج آنها باشد و فرزندشان از لحاظ اقتصادی با مشکل روبه رو شود.
در پایان می توان نتیجه گرفت تغییرات در ساختار و کارکرد خانواده ها در جامعه ما موجب گردید که در طول مرحله گذار یک سری از کارکردهای خود را از دست بدهد و به نهادهای دیگر بسپارد.
در اینجاست که نباید دیگر انتظار داستان هایی را داشت که عقد دختر و پسرعموها را در آسمان می بندند، دیگر «خون بس» کارآمد نیست، مراسم خواستگاری مبتنی بر طایفه و اقوام نمی باشد؛
بلکه عواملی چون تحصیلات، استقلال مالی و فکری و باز شدن فضاهای اجتماعی و خانوادگی موجب شده است که اکثر ازدواج ها با تأخیر فراوان و به صورت مستقل باشد، دختران در زمان ازدواج
بیشتر از پسران تحصیلات داشته باشند، پسرانی با پایگاه اقتصادی - اجتماعی پایین با دخترانی در طبقه اجتماعی بالا ازدواج کنند و ... اینها همه مؤید به هم ریختگی در نوعی از معیارهای همسر
گزینی در جامعه است که نه راه بازگشت به معیارهای سنتی وجود دارد و نه معیارهای مناسبی با توجه به این وضعیت جدید قابل شناسایی هستند. ولی امید است در این به هم ریختگی و ابهام در
معیارهای همسرگزینی، راهی برای خروج از این بحران پیدا شود تا در آینده سامان هنجاری ازدواج شکل نوینی به خود گیرد و از شدت آسیب های اجتماعی ناشی از تأخیر سنی ازدواج در جامعه
بکاهد.
منابع:
1- ساروخانی، باقر، جامعه شناسی خانواده، انتشارات سروش، 1375
2- غیاثوند، احمد، معیارهای همسرگزینی و ازدواج در بین دانشجویان ، پایان نامه دوره کارشناسی، دانشگاه مازندران 1377.
92/6/9
11:51 ص
تناسب تحصیلی چقدر اهمیت دارد؟
اگر چه میزان تحصیلات نمیتواند تضمین کننده روابط معقول و سلامت روانی افراد باشد و الزاما با رشد سطح فکر و شعور نسبت مستقیم ندارد. اما باید پذیرفت که بینش و منش افراد تحصیل کرده با دیگر اقشار جامعه متفاوت است.از آن جایی که کسب دانش در رشد و تعالی فکری افراد و نگرش آنها بسیار مؤثر است؛ تناسب در میزان تحصیلات، تأثیر مهمی در ایجاد درک و فهم متقابل زوجین، تفاهم بیشتر آنها، تناسب در جهانبینیشان، پرورش بهتر فرزندان و ایجاد نسلی موفق با تربیتی اسلامی و فرهنگی غنی میگذارد.
در مقابل، اگر طرفین در این زمینه تناسب نداشته باشند به علت متفاوت بودن در بینش و نگرششان به زندگی در مسائلی چون هدف از زندگی، موفقیت در فعالیتها بخصوص کارهای مرتبط و تخصصی خارج از خانه، نحوه پوشش، تعداد فرزندان، نحوه تربیت آن ها و... دچار اختلاف نظر میشوند.
درباره میزان تحصیلات زن و مرد چند احتمال قابل تصور است.
1. تحصیلات مرد از زن بالاتر باشد.
2. تحصیلات زن از مرد بیشتر باشد.
3. هر دو با هم برابر باشند.
4. یکی دارای تحصیلات عالی و دیگری بیسواد یا کم سواد باشند.
اینکه میگویند تحصیلات زن از مرد بالاتر نباشد، به دلیل ایمن کردن خانواده از برخی مشکلات زناشویی است. چرا که این امر با ویژگی غرور و اثبات اقتدار مردانه (که در همه مردان وجود دارد) منافات دارد
مشکل
از دید روانشناسان برترین حالت تناسب تحصیلی در ازدواج این است که یا طرفین در تحصیلات یکسان باشند یا تحصیلات دختر یک مقطع پایینتر از پسر باشد.
اینکه میگویند تحصیلات زن از مرد بالاتر نباشد، به دلیل ایمن کردن خانواده از برخی مشکلات زناشویی است. چرا که این امر با ویژگی غرور و اثبات اقتدار مردانه (که در همه مردان وجود دارد) منافات دارد.
حتی اگر زن با تواضع و فروتنی برای تحصیلات بالاتر خود جایگاهی قائل نباشد و مدرک تحصیلی اش را به رخ همسرش نکشد؛ باز هم ممکن است مرد از تذکرات او در زندگی مشترک، برداشت درستی نداشته باشد و تصور کند که دچار خود بزرگ بینی شده و جایگاه معلمی یافته است.
در یک صورت تحصیلات بالاتر زن مشکل ایجاد نمی کند و آن این است که درکنار اینکه زن مدرک تحصیلی اش را به رخ همسرش نمیکشد، مرد هم دارای خصوصیتی بارز در زمینه هنر، ورزش، صنعت، مطالعات علمی و ... باشد.
دعوا
در حالت چهارم نیز زندگی پرتلاطمی انتظار زن و مرد را میکشد. مثلاً زنی که پزشک یا مهندس است به هر دلیلی با مردی که حداکثر تحصیلات ابتدایی دارد، ازدواج میکند. در این صورت مرد دنیا را به گونه ای میبیند و زن به گونه ای دیگر. حتی بسیار ممکن است که زن در مجالس و محافل از آداب و معاشرت همسرش، طرز صحبت و برخورد او و بسیاری موارد دیگر رنج برده و در مقابل دیگران دچار احساس حقارت شود.
برعکس این قضیه نیز صادق است. مثلاً مردی در روستای خود در سن هجده تا بیست سالگی ـ زمانی که در دبیرستان درس میخوانده ـ با یکی از دختران روستا ازدواج کرده و صاحب فرزند میشود. سپس با توجه به استعداد و آمادگی ذهنیاش به شهر آمده و تحصیلات خود را تا مراحل عالی ادامه میدهد.
ولی همسرش به دلیل تربیت و رسیدگی به فرزندان در همان وضعیت قبلی باقی میماند. پس از مدتی به دلیل اختلاف سطح دانش، در نگرش و بینش این زن و مرد نیز تفاوت ایجاد میشود. گاه حتی این امر باعث می شود که مرد همسرش را هم شأن و هم فکر خود نداند و این خود مقدمه بسیاری از اختلافات زناشویی است.
نکته:
چنان چه تحصیلات زن و مرد در یک حوزه باشد، درک متقابل و تفاهم زناشویی آنها نیز بیشتر می شود. به عنوان مثال، ازدواج یک پزشک با یک پرستار احتمال موفقیت بیشتری دارد تا ازدواج یک پزشک با یک مهندس.
تبیان
92/6/9
11:50 ص
وقتی داماد کوچکتر است
لازم نیست حتما پای صحبت مادربزرگ ها و ریش سفیدهای فامیل بنشینید تا بشنوید که زن باید در چهار چیز از مرد کمتر باشد و یکی از آنها سن است؛ این اعتقاد سنتی هنوز هم پس ذهن خیلی از خانواده های ایرانی جا خوش کرده و بزرگترین مانع ازدواج دختران و پسرانی است که فاصله سنی معکوس دارند.
با این حال، اگر شما هم جزء کسانی هستید که معتقدند در دنیای مدرن این حرف ها جای بحث ندارد و ازدواج امروزی چیزی فراتر از سن و قد و علم و مال است، توصیه می کنیم قبل از هر اقدامی چند دقیقه ای پای صحبت جامعه شناسان و روانشناسانی بنشینید که چند پیراهن از شما بیشتر پاره کرده اند و چند کتاب بیشتر از شما خوانده اند؛ بعد از آن مختارید هر طور که دوست دارید تصمیم بگیرید؛ اما نه با چشم و گوش بسته!
نه، تو تنها نیستی!
قبل از هر چیز، بگذارید چند برگ از آمارهای رسمی را برایتان رو کنیم که نشان می دهند ازدواج هایی با فاصله سنی معکوس در حال رواج است.
بررسی هایی که در فاصله سال 84 تا 87 انجام شد، نشان می داد که این نوع ازدواج ها به صورتی کند و زیر پوستی در حال افزایش هستند. به طوری که در شش ماه اول سال 87 در 77.4 درصد از ازدواج ها مرد از زن بزرگتر بوده و در 10.4درصد ازدواج ها، کوچکتر.
در حالی که همین فاصله سنی معکوس در سال 1384 10.1درصد بود. بنابراین رشد 0.3 درصدی، اگر چه ممکن است خیلی رقم زیاد و فاجعه باری نباشد اما می تواند خبر از یک تغییر الگوی ازدواج در جامعه ایران بدهد که از نظر جامعه شناسان کمی خطرناک است.
یکی از مهمترین دلایل طلاق در میان همسران، بروز تفاوت سنی معکوس است. یعنی بزرگتر بودن زن از مرد، چون این پدیده چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما پذیرفته شده نیست.فرهنگ سنتی ایران می گوید
بزرگتر بودن مرد در ازدواج یک ارزش است
محققان چه می گویند؟
دکتر امان الله قرایی مقدم، سرشناس ترین جامعه شناس و محققی که روی این موضوع پژوهش انجام داده، می گوید: «ما با تحقیقاتی که روی 2 هزار و 167 پرونده طلاق انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که یکی از مهمترین دلایل طلاق در میان همسران، بروز همین تفاوت سنی معکوس است. یعنی بزرگتر بودن زن از مرد، چون این پدیده چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما پذیرفته شده نیست.
فرهنگ سنتی ایران می گوید بزرگتر بودن مرد در ازدواج یک ارزش است و حتی در محافل و مناطق روستایی هم، شعرهایی در این خصوص سروده اند، بنابراین این گونه به نظر می رسد که اگر این ازدواج ها محکم نباشد، در مدت کوتاهی با شکست مواجه می شود.
از سوی دیگر، خام بودن جوانان و تحت تأثیر احساسات قرار گرفتن، یکی دیگر از دلایلی است که موجب چنین ازدواج هایی می شود، زیرا باید در نظر داشت برخی جوانان با توجه به بالا بودن درایتی که زن در برخی موارد دارد، ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرند. به خصوص که در یک سن خاص زن خیلی بهتر می تواند مرد را رام کند.
اگر آن زن از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی هم برخوردار باشد که این کار آسان تر انجام می گیرد، چون پسرانی که حداقل لوازم زندگی را دارند برای فرار از به دست آوردن این امکانات، ترجیح می دهند چنین ازدواج هایی داشته باشند. البته شاید چنین ازدواج هایی نکات مثبتی هم داشته باشند مثل اداره زندگی از سوی زنی آگاه و مدیر.
ولی کنار این نکات مثبت، این نکات منفی است که خود نمایی می کند زیرا اگر خود فرد پذیرای شرایطش باشد، تا اندازه ای می تواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند و تأثیرات منفی این برخوردها همیشه در زندگی خانوادگی آنان بروز می یابد.»
همیشه این زوج های ناراضی و شکست خورده هستند که به روانشناسان مراجعه می کنند و زوج های موفق، دلیلی برای مراجعه های این چنینی ندارند. بنابراین قرار نیست هر هشداری که روانشناسان می دهند، به معنی شکست حتمی یک ازدواج با فاصله سنی معکوس باشد. اما باز این هم دلیل نمی شود که صحبت های این روانشناسان و جامعه شناسان را جدی نگیرید و به هشدارهای آنها فکر نکنید
زنی به جای مادرتان
اما در مقابل، دیدگاه مثبت تری هم وجود دارد که در صحبت های دکتر ایرانپور، تحلیل گر مسائل خانواده به آن می رسیم: «اگر تفاوت سنی میان زن و مرد 3 تا 4 سال باشد، از یک حد معمولی برخوردار است.
در این شرایط زنی که 3 یا 4 سال بزرگتر از شوهرش است، معمولا در برابر موضع مرد کوتاه می آید و می کوشد مطیع باشد.
در صورتی که هر چه این تفاوت سنی افزایش یابد، حس مادری، خواهر گونه و یا سرپرست در زن بیشتر می شود.
مثلاً زنی که 10 سال و یا بیشتر از همسرش بزرگتر است، همواره همانند مادر یا خواهر بزرگتر با شوهرش برخورد می کند.»
چشمان کاملا باز
دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران هم سعی می کند طرف مثبت و منفی این ماجرا را از نگاه روانشناسی توضیح دهد: «معمولا گفته میشود اختلاف سن چهار تا هفت سال مناسب است اما باید به نکاتی توجه کنیم. اولا خانمها زودتر به بلوغ عقلی و جسمی میرسند و در نتیجه پختگی روانی لازم را زودتر پیدا میکنند.
ازدواج
موضوع دیگر، زایمان و بارداری است که در نتیجه آن طراوت و شادابی خود را زودتر از دست میدهند و تفاوتها آشکار میشود. نیازهای جنسی خانمها نیز زودتر فروکش میکند، در حالی که در آقایان این طور نیست.
موضوع دیگر، آمادگی زودتر زنان برای ازدواج و بلوغ اجتماعی است و بنابراین فاصله چهار تا هفت سال را میتوان پیشنهاد کرد که هماهنگی همسران بیشتر و احتمال بروز اختلاف کمتر است. اگر اختلاف تحصیلات و طبقاتی و... وجود نداشته باشد، با رعایت اختلاف سن مناسب، اختلاف همسران به حداقل میرسد.
اما الزاما نمی توان گفت که اگر زن از مرد بزرگتر باشد، ازدواج به شکست میانجامد. چون اختلاف سنی مناسب فقط یکی از معیارهای ازدواج ایدهآل است اما ممکن است بعضی موارد به طلاق انجامد یا مرد خانواده دو بار ازدواج کند و راههای ناصواب را در پیش گیرد.
البته مواردی هم وجود داشته است که زنی از مرد بزرگتر بوده و زندگی موفقی هم داشتند اما آنان آگاهانه با علم به نادرست بودن این کار، اقدام به ازدواج کردهاند و دوم اینکه از پیش آماده شده اند که بسوزند و بسازند.
چون واقعیت این است که عشق بدون تدبیر، یک جور دیوانگی است و احتمال موفقیت ازدواج و زندگی را کم میکند.»
شاید شما خوشبخت شوید!
بله درست است! همیشه این زوج های ناراضی و شکست خورده هستند که به روانشناسان مراجعه می کنند و زوج های موفق، دلیلی برای مراجعه های این چنینی ندارند.
بنابراین قرار نیست هر هشداری که روانشناسان می دهند، به معنی شکست حتمی یک ازدواج با فاصله سنی معکوس تعبیر شود. اصلا شاید شما جزو موارد موفق این ازدواج ها باشید.
اما باز این هم دلیل نمی شود که صحبت های این روانشناسان و جامعه شناسان را جدی نگیرید و به هشدارهای آنها فکر نکنید. وارد شدن به یک زندگی جدید، آنقدر مبهم و حساس است که نمی توانید بدون آگاهی از خطرات احتمالی آن پا پیش بگذارید!
92/6/9
11:49 ص
راز ارتباط های ماندگار
تا به حال شده فکر کنید که چه عواملی موجب احساس امنیت و آرامش، دوستی و صمیمیت متقابل، امیدواری به زندگی و شعف زوجین می شود؟
تا به حال شده فکر کنید که چه عواملی موجب احساس امنیت و آرامش، دوستی و صمیمیت متقابل، امیدواری به زندگی و شعف زوجین می شود؟
متعهد بودن به عشق، بخت و اقبال، شور و اشتیاق، وجود علایق و یا ارزش های مشترک، یافتن شخص مناسب خود و... مولفه هایی هستند که اکثر افراد موفقیت ازدواج را وابسته به آنها عنوان می کنند و روابط صمیمانه خود را به آنها نسبت می دهند. علاوه بر عناصر مطرح شده فوق آشنایی با مهارت های میان فردی همچون گوش دادن، مذاکره،کنترل خشم و برخورد مؤثر با آن و ... به تحقق روابط پایا و پردوام زوج ها کمک شایانی می کند. هم صحبتی زن و شوهر با یکدیگر، برای رشد و بقای احساس صمیمیت آنها نقش مهمی دارد، چرا که در نتیجه آن است که طرفین می فهمند دیگری چه می گوید و تدریجاً از این که می توانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند لذت می برند. به عبارتی دیگر، گفتگویی که پایان خوش دارد نشانه صمیمیت است.
چه بسا بسیاری از زوج ها و شاید بتوان گفت اغلب آنها از مهارت های لازم برای گفتگو با یکدیگر برخوردار نیستند و به هنگام صحبت علی رغم حسن نیت به بیراهه می روند و به جای گفتگوی نرم و ملایم به شکایت و گله مندی های خشمگینانه، انتقاد، بهانه گیری، تهدید و مشاجره با هم می پردازند و بی آنکه بخواهند گرفتار سوء تفاهم، دلسردی و تکدر خاطر می شوند.
لذا، در ادامه این مقاله قصد بر آن است که شما را با هنر گفتگو در زندگی زناشویی آشنا سازیم، اما قبل از برشمردن اصول صحیح گفتمان، لازم دیدم این نکته را یادآوری کنم که تغییر به این سادگی میسر نیست، اما می توان مهارت های جدید را آموخت و با ممارست و تمرین آنها را درونی نموده و در زندگی به کار بست.
• سعی کنید با همسر خود به طور روشن و جامع صحبت کنید.
برخی از همسران در تبادل افکار و احساسات خود به یکدیگر با مشکلاتی روبرو هستند. بعضی مواقع زن و شوهر خواسته هایشان را طوری مطرح می کنند که به درک طرف مقابل منجر نمی شود. مبهم حرف می زنند، در حاشیه حرف می زنند، حتی در مواردی هم با آنکه درباره یک موضوع صحبت می کنند اما روش صحبت آنها به قدری متفاوت است که نمی توانند منظور هم را متوجه شوند و... حال با این اوصاف، فکر می کنند که همسرشان منظور آنها را دقیقاً و آنطور که هست متوجه شده است؛ به عبارتی دیگر، آنها به دو زبان متفاوت حرف می زنند. این برداشت ها باعث سوء تفاهم شده و موجبات ناراحتی زن وشوهر را فراهم می سازند، چرا که هر کدام دیگری را متهم می کنند و از تقصیر خود بی خبر هستند. برای رفع سوء تفاهم بهتر است پیام جملات شما کامل و روشن باشد.
از سوی دیگر، برای برقراری یک رابطه مفید، همسران بایستی در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند. همسران باید متوجه باشند که ما از گفتگو اهداف متفاوتی داریم، پس نسبت به احساسات همسرتان حساس باشید تا راه های مناسب ارتباط با همسرتان را پیدا کنید.
• با علاقه گوش بدهید.
گوش دادن مهمترین مهارت ارتباطی است که می تواند صمیمیت را به وجود آورد و باعث حفظ صمیمیت شود. تحقیقات نشان داده است که اختلاف مشهودی بین مردان و زنان در زمینه گوش دادن وجود دارد.
زنان با ابراز کلمات پیام گوش کردن را به گوینده القاء می کنند در حالی که مردها توجه خود به گفته ها را به صورت سکوت کردن نشان می دهند. به همین دلیل است برخی از خانمها از عدم توجه همسرشان به حرف های آنان شاکی هستند و حال آنکه همسرانشان مدعی هستند که صحبت های آنان را شنیده اند.
زمانی که به حرف های همسرتان خوب گوش می دهید او را بهتر درک کرده و از دیدگاه او هم به مسائل نگاه می کنید و متوجه می شوید که چرا همسرتان چنین می گوید و چنین می کند. فراموش نکنید که گفتگو مبادله اطلاعات و نقطه نظرهاست، بهتر است که به زبان خود و به طور خلاصه ، درک و برداشت خود را از گفته های او بیان کنید و نشان دهید که به راستی گوش می دهید و همسرتان را از تردید بیرون آورید.
• از گفتن جملات با فاعل « تو» خودداری نمایید.
آشنایی با مهارت های میان فردی به تحقق روابط پایا و پردوام زوج ها کمک شایانی می کند
• صحبت های یکدیگر را قطع نکنید.
قطع صحبت، در کسی که صحبت او قطع می شود احساس نارضایتی ایجاد می کند و فرد افکار منفی همچون "قلدر است فکر می کند بهترین حرف از آن اوست " را در ذهنش پرورش می دهد. د رحالی که این فقط یک عادت ناپسند است و هیچ ارتباطی با خودمحوری و ساز مخالف زدن فرد ندارد و با طرز صحبت او مرتبط می باشد. بنابراین توصیه می شود با همسرتان در این زمینه به گفتگو بپردازید و احساسات خود را به هنگام وقوع این رفتار بیان کنید و شروع به تمرین حذف رفتار نمایید تا به تدریج این عادت را از خزانه رفتارهایتان دور سازید.
• سعی کنید ماهرانه سوال کنید.
نحوه پرسش سوال بسیار مهم است. یک سوال می تواند آغازگر، ادامه دهنده و یا اتمام یک صحبت باشد. سوال مفید و حساب شده موجب تشویق افراد به ادامه گفتگو می شود اما برعکس یک سوال بی موقع و کنایه دار ، افراد را از ادامه گفتگو باز می دارد. هرگز سوالتان را با کلمه پرسشی "چرا" آغاز نکنید. بعضی مواقع کلمه "چرا" برای شنونده تداعی گر شماتت ها و سرزنش ها و اشتباهات گذشته است و نیز گاهی به عنوان نمادی از بی اعتمادی و یا حتی سوءظن تلقی می گردند و موجب ایجاد حالت تدافعی در مخاطب می شوند. در رابطه بین همسران این نکته بسیار حائز اهمیت است؛ لذا از طرح این نوع سوالات اجتناب کرده و سوال را به طرق دیگری بپرسید. مثلاً به جای سئوال «چرا عصبی هستی؟» می توان پرسید «آیا مشکل پیش آمده که ناراحت به نظر می رسی؟».
• حرفتان را بزنید ولی از عبارات داوری کننده، انتقاد آمیز اجتناب کنید.
مثلاً به جای اینکه بگوئید «تو هرگز در خرید خانه به من کمک نمی منی» بگوئید «اگر با هم به سوپر مارکت برویم بهتر نیست».
• از توهین، تهمت، سرزنش، مقایسه منفی و تهدید بپرهیزید.
• از برچسب زدن خودداری کنید.
برچسب ها (بی ملاحضه، عصبی،لجباز، و...) موجب ناراحتی و دلخوری طرف مقابل می شوند و نتیجه گفتگو را منفی می سازند.
• از مطلق گویی اجتناب کنید.
به جملات زیر توجه کنید: "او همیشه دیر می کند"، "هرگز به این موضوع اهمیت نمی دهد". واژه های «هرگز» یا «همیشه» معمولاً اشتباه هستند. چرا که به ندرت کسی را می توان پیدا کرد که همیشه به طور یکنواخت به واکنش های محیطی پاسخ دهد.
• ذهن خوانی نکنید.
به جای همسرتان فکر نکنید، احساس نکنید، تصمیم نگیرید، حرف نزنید و ... اکثر اوقات ذهن خوانی اشتباه باشد و زمینه عصبانیت و دلخوری همسران را فراهم می سازد. بهتر است در هر موضوعی که برای شما سوال ایجاد می شود از همسرتان توضیح بخواهید.
• از گفتن «متأسفم» ترسی به دل راه ندهید.
روابط زناشویی ایجاب می کند که اگر خواسته و ناخواسته اسباب تکدر خاطر همسرتان را فراهم کرده اید در مقام پوزش برآیید و تأسف خود را به او اطلاع بدهید.
الهه من ... میدانم مرا درگیر افکارت نمودی تا دنیایم را به ویرانه ای تبدیل کنی .. و میدانم .. هرشب زمانیکه در تنهایی و سکوتی کشنده فرو میروم .. این یاد توست که با هجومی به افکارم مرا به طوفان عشقت میکشاند .. تا همانند مرغی شکسته بال به مسلخ عشق تو آیم .. آری .... مرا درگیر خودت کن .. درگیر خودت کن تا از آن همه سوختن آرامش بگیرم .. بگذار افکارم را یاد وخاطرات تو انباشته کنند .. چشمانت را نبند ... تا من مات چشمان تو باشم .. آخر تو در وجود منی .. و با تو شبهایم رویایی شیرینند .. و بدان اخرین نقطه ی دنیا .. قله ی عشق ماست .. هر چند تو در وجود منی ... اما من به تنهایی دوریت دچارم .. پس مرا از عطر وجودت تهی مساز .. ای خالق رویا های شیرینم ...